شیمیدانان جوان

نام و نام خانوادگی:محمد مهدی محمودی وند                                                       تاریخ:31/01/1393

عنوان آزمایش:اسپکتروفتومتری

هدف آزمایش:اندازه گیری غلظت محلولCu2+ با روش اسپکتروفتومتری

مواد و ابزار لازم:محلول Cu2+ 1/0M ، محلول آمونیاک غلیظ ، آب مقطر ، دستگاه اسپکترومتری ، لوله آزمایش

 

تئوری آزمایش:

دستگاه طیف‌سنج نوری

طیف‌سنجی نوری یا اسپکتروفتومتری (به انگلیسی: Spectrophotometry) در شیمی، روشی است برای سنجش و مطالعه طیف الکترومغناطیسی. در این روش با استفاده از میزان اندازه جذب نور نمونه‌ها، غلظت آنها را تعیین می‌کند. همچنین از آن می‌توان برای تجزیه و تحلیل نمونه‌های دی‌ان‌ای و آران‌ای استفاده نمود.

این شیوه در دستگاه طیف‌سنج نوری با نام اسپکتروفوتومتر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در اسپکتوفتومتری مریی، جذب یا انتقال ماده می تواند به وسیله رنگ مشاهده شده تعیین شود. برای نمونه محلولی که نور را در بالاتر از طیف مریی است و هیچ طول موج مریی را عبور نمی دهد به طور تئوری به رنگ سیاه است. از سویی دیگر اگر همه طول مرئی را عبور دهد و هیچ نوری را جذب نمی کند نمونه محلول به رنگ سفید است. اگر نمونه محلول رنگ قرمز را جذب کند برابر با ۷۰۰ نانومتر به رنگ سبز طاهر می شود چون سبز رنگ مکمل قرمز است. اسپکتوفتومتر های مریی در عمل از منشوری برای خرد کردن طیف معینی از طول موج استفاده می کنند (فیلتر امواج نوری دیگر) به همین دلیل شعاع ویژه ای از نور از طریق نمونه محلول عبور می کند.

فتومتري و اسپكتروفتومتري

 اسپكتروفوتومتر براي تعييين غلظت مواد موجود در محلول‌ها (محلول‌هاي بدن نظير خون) استفاده مي‌‌شود. دستگاه شامل سه قسمت مكانيكي، اپتيكي و الكترونيكي مي‌باشد. از لحاظ عملكرد كاري دستگاه شامل 2 قسمت است:

1-      قسمت اسپكترومتر يا همان طيف‌سنجي

2-      قسمت فوتومتر يا نورسنجي

اسپكترومتر بخشي از دستگاه است كه نور ثابت با دامنه مشخص به وجود مي‌آورد. شامل منبع نور، عدسي، شكاف‌ها و صافي (فيلتر) است. براي فيلتر نمودن از منشور يا Grating استفاده مي‌شود. بخش فوتومتر از قسمت‌هاي سنجش نور و ضبط آن تشكيل شده است. منظور از سنجش نور اندازه‌گيري مقدار روشنايي يا شدت نوري است كه منبع نور به نقطه معيني از فضا مي‌فرستد. معمولاً چشم انسان قادر است كه تساوي يا عدم تساوي دو صفحه روشن را به شرطي كه در مجاورت هوا قرار گيرد تشخيص دهد و در روشنايي متوسط اين تشخيص بهتر است. اگر ازدو منبع متفاوت نور به دو سطح مجاور بتابانيم چشم مي‌تواند تشخيص دهد كه كدام روشن‌تراست ولي قادر نيست مقدار اختلاف روشنايي را تعيين كند.

روشنايي يك صفحه به سه عامل بستگي دارد:

1-      شدت نور و عوامل مربوط به منبع نوراني

2-      فاصله بين منبع نوراني و صفحه روشن‌شده و وضع نسبي اين دو

3-      جنس و ساختمان صفحه روشن شده

قانون بي‌يي s Low)ُBeer)

مطابق قانون بي‌يي، بين مقدار جذب و غلظت ماده جاذب نور رابطه متقابل وجود دارد:

در رابطه   توان تشعشعي ورودي به نمونه، P توان تشعشعي خروجي از نمونه، a ضريب جذب نمونه، l طول مسير پيموده شده توسط نور و c غلظت ماده جاذب نور است.

در رابطه (2) فرمول به درصد عبور (Transmitance)نور از نمونه محاسبه شده است: 

در رابطه (3) فرمول مربوط به ميزان جذب نور توسط نمونه محاسبه شده است كه با ساده كردن آن رابطه (A) كه رابطه كليدي مورد استفاده در دستگاه فوتومتر است حاصل مي‌شود.

مطابق رابطه (4) بين ميزان جذب نور توسط نمونه و غلظت نمونه رابطه مستقيم وجود دارد. در اين رابطه، A متناسب با غلظت ماده جاذب نور خواهد بود. در نتيجه با در دست داشتن مقدار جاذب نور خواهد بود. در نتيجه با در دست داشتن مقدار جاذب ماده مورد نظر مي‌توان غلظت آن را تعيين كرد. اگر ميزان جذب خيلي بزرگ يا خيلي كوچك باشد خطاي سيستم فوتومتري قابل صرف‌نظر نخواهد بود.

مقايسه بين اسپكتروفتومتر و فتومتر:

در اسپكتر و فتومتر به وسيله منشور و يا توري پراش (Grating) نور مونوكروماتيك توليد مي‌شود، بنابراين در آنها طيف پيوسته است، در صورتي كه در فتومترها فيلتر نقش مونوكروماتور را بر عهده دارد و به همين دليل تغييرات طول موج گسسته است (به تعداد فيلترهاي دستگاه است) در فتومترها بسته به نوع كاربرد 6 الي 8 عدد فيلتر كه بيشترين كاربرد را در تشخيص آزمايشگاهي دارند، در دستگاه تعبيه مي‌شود و با اين چند عدد فيلتر مي‌توان بسياري از روش‌هاي اندازه‌گيري را با دقت خوبي انجام داد. استفاده از اسپكتروفتومترها بيشتر در كاربردهاي تحقيقاتي توصيه مي‌شود.

همانطور كه اشاره شد اسپكتروفوتومتر دستگاهي است كه از دو قسمت اسپكترومتر و فوتومتر تشكيل شده است.

نور انرژي الكتروتكنيك است و داراي ذره موج است. اين امواج از روي طول موج آنها مشخص مي‌شود.

نور سفيد تركيبي است از امواج الكتروتكنيك با طول موج‌هاي متفاوت هر چه طول موج كوتاه‌تر باشد مقدار انرژي بيشتر است.

نور ماوراي بنفش با طول موج كوتاه‌تر داراي انرژي بيشتري از نورهاي مرئي است.

در طيف نور مرئي شدت نور در بخش‌هاي مختلف متفاوت است و بيشتر با طول موج‌هاي داراي حداكثر شدت در طيف نور مرئي است. (عرض باند)

نور هنگام عبور از محيطي به محيط ديگر شكسته مي‌شود. از اين خاصيت براي جدا كردن نور با طول موج مورد نياز استفاده ‌مي‌كنند.

هنگامي كه نور از سوراخ كوچكي عبور مي‌كند در صفحه مقابل لكه‌هاي تيره و روشن درست مي‌شود لكه‌هاي روشن از تداخل امواج هم‌فاز و لكه‌هاي تيره از امواج غير هم‌فاز به وجود مي‌آيد. هنگام عبور نور از شيء يا محلول مقداري انرژي از آن حذف شده و بقيه آن عبور مي‌كند براي جذب نور بر حسب رنگ محلول مورد آزمايش نوري با رنگ مكمل رنگ محلول از آن عبور مي‌دهند.

مثال: اگر محلولي را آبي ببينيم (سولفات مس) به اين دليل است كه رنگ محلول خود را كه زرد است جذب كرده و رنگ آبي آن به چشم مي‌خورد بنابراين اگر بخواهيم غلظت محلول سولفات مس را اندازه‌گيري كنيم رنگ مكمل آن رنگ زرد را مي‌تابانيم تا به وسيله آن جذب شود و از اين خاصيت استفاده كرده و به وسيله اسپكتروفوتومتر غلظت مواد را اندازه‌ مي‌گيريم.

اجزاي اسپكتروفوتومتر

1-    منبع انرژي الكتريكي

اين منبع برق مورد نياز دستگاه اعم از قسمت نوري، تقويت كننده‌ها و پردازشگرها را كه مولدهاي الكترونيكي هستند تأمين مي‌كند اين منبع در دستگاههاي قابل حمل يا پروتابل باطري مي‌باشد ولي اكثراً برق شهر است كه با گذشتن از ترانس رگوله مي‌شود. رگوله شدن برق حائز اهميت است چون به محض عوض شدن ولتاژ ورودي، كايبراسيون دستگاه به هم مي‌خورد و نتايج صميمي بدست نمي‌آيد.

2-    منبع انرژي نوراني

نوري كه بايد به محلول بتابد توسط لامپ الكتريكي توليد مي‌شود. اين نور بايد رگوله باشد تا به مرور زمان شدت نور كه در واقع همان فلو مي‌باشد تغيير نكند و نور ورودي به محلول ثابت باشد. نقش نور ايجاد منبع انرژي تشعشعي مي‌باشد. لامپ‌هاي تنگستن طول موج‌هاي زيادي را به طور ممتد توليد مي‌كنند كه جهت اندازه‌گيري در منطقه مرئي و بالاتر از طيف ماوراء بنفش (از 350 تا 700 نانومتر) مورد استفاده قرار مي‌گيرند. در طول موج‌هاي پائين‌تر از 340 نانومتر، پوشش شيشه‌اي فيلامان شروع به جذب مي‌نمايد، همچنين در درجه حرارت به وجود آمده در اثر كار كردن مقداري از فلز تنگستن بخار شده و در حباب شيشه‌اي لامپ متراكم مي‌شود. سطح سياه ايجاد شده در لامپ از شدت انرژي تشعشعي مي‌كاهد و طيف نور خروجي را تغيير مي‌دهد.

چون لايه‌اي كه در اثر تبخير فلز ايجاد شده مثل يك فيلتر قسمتي از نور را جذب مي‌كند. اثر نامطلوب اين پوشش در دستگاهايي كه دو فوتوسل دارند مثل Auto Analyzer بيشتر است. فتوسل‌ها در زاويه قائم از يكديگر قرار گرفته‌اند و اين پوشش چون يكنواخت نيست مقدار عبور نور در جهات مختلف يكسان نيست در نتيجه تحريكات فتوسل‌ها نيز متفاوت مي‌شود.

لامپ دوتريم

هر طيف ممتد را در ناحيه ماوراء بنفش توليد مي‌نمايد و جهت اندازه‌گيري طول موج‌هاي 360-190 ناتومتر توصيه مي‌شوند. در طول موج‌هاي بالاتر، تشعشع بيش ازحد ممتد نمي‌باشد. همچنين از لامپ‌هاي هيدروژن، جيوه، گزنون جهت اندازه‌گيري طيف ناحيه ماوراء بنفش استفاده مي‌شود، طيف خارج شده از منبع نور با تغييرات درجه حرارت تغيير مي‌نمايد. بنابراين ولتاژ بايد به طور دقيق تنظيم شود تا اطمينان حاصل شود كه طيف نور بدون تغيير باقي مي‌ماند.

1-2 منابع تابش:

براي اينكه منبع تابش جهت اندازه‌گيري‌هاي جذب مناسب باشد، بايد برخي شرايط را دارا باشد. اولاً: بايد پرتويي كه توان كافي براي آشكارسازي و اندازه‌گيري فوري را دارا باشد. ثانياً منبع بايد تابش پيوسته‌اي را فراهم كند؛ يعني طيف آن بايد حاوي تمام طول موجها در ناحيه‌اي باشد كه در آن ناحيه‌، منبع مورد استفاده قرار مي‌گيرد. بالاخره، منبع بايد با ثبات باشد. توان پرتو تابش بايد در طول زمان لازم براي اندازه‌گيري هم  ثابت بماند. تنها تحت اين شرايط، اندازه‌گيري‌هاي جذبي تكرارپذيرند. بعضي از دستگاهها به نحوي طراحي شده‌اند كه مي‌توانند  را همزمان اندازه‌گيري كنند. در اينجا نوسانات بازده منبع هيچ مشكلي ايجاد نمي‌كند.

2-2 منابع تابش مرئي

متداول‌ترين منبع تابش مرئي لامپ سيم تنگستن است. توزيع انرژي اين منبع تقريباً نزديك به توزيع انرژي جسم سياه است و بنابراين به دما بستگي دارد. دربيشتر دستگاههاي جذبي، دماي عملياتي سيم در حدود  kﹾ2870 است. بنابراين بخش عمده انرژي در ناحيه مادون قرمز نشر مي‌شود. يك لامپ سيم تنگستن براي نواحي طول موج بين 320 تا 2500 نانومتر مفيد است.

در ناحيه مرئي، بروندار انرژي يك لامپ تنگستن تقريباً با توان چهارم ولتاژ عملياتي تغيير مي‌يابد. در نتيجه كنترل دقيق ولتاژ براي يك منبع تابشي پايدار الزامي است. مبدلهايي با ولتاژ ثابت، يا تنظيم‌كننده‌هاي ولتاژ الكترونيكي غالباً براي اين منظور به كار مي‌روند. همچنين لامپ مي‌تواند به كمك يك باطري 6 ولتي عمل كند كه اگر اين باطري در شرايط خوبي نگهداري شود، يك منبع ولتاژ فوق‌العاده ثابتي را در اختيار مي‌گذارد.

3-2 منابع براي تابش ماوراء بنفش

طيف پيوسته در ناحيه ماوراء بنفش به سادگي با تحريك هيدروژن در فشار كم با يك تخليه الكتريكي توليد مي‌شود. دو نوع لامپ هيدروژن موجود است. در نوع با ولتاژ بالا، پتانسيلهاي 2000 تا 6000 ولت به كار گرفته مي‌شوند تا باعث تخليه بين الكترودهاي آلومينيوم گردند. اگرقرار باشد كه تابشهاي با شدتهاي بالا ايجاد شوند، سرد كردن لامپ به كمك آب سرد ضروري است. در لامپهاي با ولتاژ پائين، كماني بين يك سيم اندوده از اكسيد گرم شده، و يك الكترود فلزي ايجاد مي‌شود. براي حفظ اين كمان حدود 40 ولت dc لازم است.

هر دو لامپهاي دوتريم تحت شرايط مشابه اين حسن را نسبت به لامپ‌هاي هيدروژن دارند كه تابش پيوسته با شدت بيشتري توليد مي‌كنند.

3-    مونوكروماتور:

اين بخش شامل عدسيها و شكافها و صافيهاست. عدسيها براي متمركز كردن نور و شكافها براي باريك كردن پرتو به كار مي‌روند. چون هر ماده طول موج خاصي را جذب مي‌كند و از طرف ديگر منبع نور، نور سفيد توليد مي‌كند لذا نياز به صافي براي تك‌رنگ كردن نور داريم. صافي يك طول موجهاي خاصي را عبور داده و بقيه را عبور نمي‌دهد. براي فيلتر كردن از شيشه‌هاي رنگي يا منشور استفاده مي‌كنيم و همچنين از گريتينگ Grating هم براي فيلتر استفاده مي‌شود.

عملكرد شيشه‌هاي رنگي بدين صورت است كه براي هر نوري يك شيشه وجود دارد. چون در سيستم اسپكتروفتومتر از چندين طول موج استفاده مي‌شود به همين دليل تنها با شيشه‌هاي رنگي به مقصود نمي‌‌رسيم و بايد از منشور يا گريتينگ استفاده كنيم. اگر از منشور استفاده كنيم براي نور مرئي جنس منشور از شيشه و براي نور ماوراء بنفش از كوارتز است. زيرا افت نور ماوراء بنفش در شيشه خيلي زياد است.

براي ساختن گريتينگ روي شيشه كوچكي، آلومينيوم يا مس قرار مي‌دهند. (يك لايه خيلي نازك به وسيله بخارنشان) و براي آن شيارهاي ظريف ايجاد مي‌كنند. نور پس از برخورد به اين صفحه در اثر پديده پراش (Diffraction) تجزيه مي‌شود و يك طيف پيوسته از مؤلفه‌هاي نور مي‌دهد. سپس با استفاده از شكاف و گرداندن گريتينگ طول موج مورد نظر را از بقيه جدا مي‌كنند.

جهت انتخاب طول موج دلخواه، منشور يا سيستم گريتينگ چرخيده مي‌شود تا طول موج مناسب از شكاف خروجي هدايت شود.

نصف نور عبوريافته با رسم شدت نور خروجي از مونوكروماتور در مقابل طول موج و اندازه‌گيري پهناي قله در  ارتفاع قله بدست مي‌آيد. به طول كلي فيلتر ايده‌آل آن فيلتري است كه بتواند فقط نور مورد نظر را از خود عبور دهد و داراي كمترين نور ناخالص باشد. (Stray Hight) جنس فيلترها از شيشه‌هاي رنگي مي‌باشد كه از نمكهاي بعضي ازفلزات ساخته شده‌اند فيلترهاي قرمز از نمك كرونيم و فيلترهاي آبي ازنمك كبالت ساخته شده است.

الف- صافيها.

1-    انتخاب نور با صافيها

به سه دليل تابشي كه به يك ناحيه محدود از طول موجها محصور است در تكنيكهاي كمي به كار گرفته مي‌شود:

1-      احتمال تبعيت دستگاه جذب‌كننده از قانون بير به مقدار زيادي افزايش مي‌يابد.

2-      گزينش‌پذيري بيشتري را تضمين مي‌كند، زيرا از احتمال مزاحمت موادي كه در ساير نواحي عمل جذب را انجام مي‌دهند، كاسته مي‌شود.

3-      اگر تنها طول موجهايي كه به شدت جذب مي‌شوند به كار گرفته شوند، به ازاء افزايش جزئي در غلظت، تغيير بزرگتري در جذب مشاهده خواهد شد. بنابراين حساسيت بيشتري حاصل مي‌شود.

ازبين وسايل مختلفي كه نوارهاي محدود تابشي توليد مي‌كنند، صافيها ساده‌ترين و ارزان‌ترين هستند. دو نوع صافي جذبي و صافي تداخلي در دسترس است. مشخصات يك صافي مي‌تواند بر حسب طول موج حداكثر عبور و عرض مؤثر نوار شرح داده شود. عرض مؤثر نوار حدودي از طول موج را نشان مي‌دهد كه در آن عبور به نصف مقدار حداكثر خود كاهش داده مي‌شود.

2-    صافيهاي جذبي

صافي‌هاي جذبي به جذب كردن بعضي از قسمتهاي طيفها، تابش را محدود مي‌كنند. متداول‌ترين نوع آن مركب از يك شيشه رنگي و يا يك رنگ معلق در ژلاتين است كه بين در صفحه شيشه‌اي به شكل ساندويچ قرار دارد. شيشه رنگي اين حسن را دارد كه داراي پايداري حرارتي بيشتري است.

صافي‌هاي جذبي داراي عرض مؤثر نواري مي‌باشند كه شايد از 30 تا 250 نانومتر تغيير مي‌كند. صافي‌هايي كه باريك‌ترين عرض نوار را فراهم مي‌كنند، بخش قابل ملاحظه‌اي از تابش مورد نظر را نيز جذب مي‌كنند و ممكن است در پيكهاي نوار خود داراي عبوري معادل با 1/0 و يا حتي كمتر باشند. صافي‌هاي شيشه‌اي با ماكسيمم عبور در كل طول ناحيهمرئي به طور تجارتي در دسترس‌اند و نسبتاً ارزان‌اند.

صافي‌هاي قطع‌‍كننده در طول بخشي از طيف مرئي عبوري نزديك به 100 درصد دارند، امّا در طول بقيه طيف عبور آنها به سرعت به صفر تنزل مي‌كند. به وسيله جفت كردن يك صافي قطع‌كننده با يك صافي دوم، مي‌توان يك نوار باريك از طيف را جدا كرد.

 

3-    صافيهاي تداخلي

همانطور كه نام اين صافيها مي‌رساند، طرز كار اين‌ها بر تداخل نوري تكيه دارد تا نوارهاي نسبتاً باريك تابشي را توليد كند. يك صافي تداخلي مركب از يك دي‌الكتريك شفاف (اغلب كلسيم فلوئوريد و يا منيزيم فلوئوريد) است كه فضاي بين دو فيلم فلزي نيم‌شفاف اندودشده روي سطوح داخلي دو صفحه شيشه‌اي را اشغال مي‌كند. ضخامت اين لايه دي‌الكتريك با دقت كنترل مي‌شود و همين ضخامت است كه طول موج تابش عبور داده شده را معين مي‌سازد. وقتي كه يك پرتو عمودي از تابش موازي به اين صفوف لايه‌ها برخورد مي‌كند، قسمتي از آن از درون اولين لايه فلزي عبور مي‌كند، درحالي كه باقيمانده بازتابيده مي‌شود. قسمتي كه رد مي‌شود، در برخورد با دومين فيلم فلزي، تقسيم مشابهي را تحمل مي‌كند. اگر قسمت بازتابيده از اين برخورد دوم داراي طول موج مناسبي باشد، قسمتي از آن از سمت دروني اولين لايه، هم‌فاز با نور وارد شده با همان طول موج، بازتابيده مي‌شود. نتيجه اين است كه اين طول موج بخصوص تقويت مي‌شود، در حالي كه بيشتر بقيه طول موجهايي كه خارج از فاز هستند متحمل تداخل تخريبي مي‌شوند. صافي‌هاي تداخلي عموماً عرضهاي نواري بسيار باريكتر (به باريكي 10 نانومتر) و عبورهاي بيشتري ازطول موج مورد نظر را نسبت به صافي‌هاي نوع جذبي فراهم مي‌كنند. صافي‌هاي تداخلي كه نوارهاي تابشي از ناحيه ماوراء بنفش تا حدود ناحيه مادون قرمز را فراهم مي‌كنند، مي‌توانند خريداري شوند.

تكفام‌سازها

تكفام‌ساز وسيله‌اي كه تابش را به اجزاء سازنده آن تفكيك مي‌كند و اجازه مي‌دهد كه هر قسمت دلخواهي از طيف را از باقيمانده آن مجزا كنند. به طور كلي يك تكفام‌ساز حاوي يك دستگاه متشكل از شكافها، عدسي،ها و يك عنصر پاشان است كه مي‌تواند يك منشور يا يك شبكه پراش باشد.

نور از درون يك شكاف وارد مي‌شود، توسط يك عدسي موازي مي‌گردد، و سپس با زاويه‌اي به سطح منشور برخورد مي‌كند. شكست در هر دو سطح منشور به وقوع مي‌پيوندد؛ تابش پاشيده سپس بر روي سطحي كه كمي خميده است و حاوي شكاف خروجي است، متمركز مي‌شود. با چرخاندن منشور مي‌توان باعث خروج تابش با طول موج مورد نظر اين شكاف شد.

1-    پاشندگي با منشورها

ارتباط پيچيده‌اي كه همراه با پاشندگي يك تكفام‌ساز منشوري وجود دارد باعث مي‌شود كه يك توزيع غيرخطي از طول موجها، درطول صفحه شكاف خروجي مشاهده شود.

دو نوع از تكفام‌سازهاي منشوري معمولاً در دستگاهها براي اندازه‌گيري جذب تابش مورد استفاده قرار مي‌گيرند. تكفام‌ساز بونزن يك منشور 60 درجه‌اي را به نحوي به كار مي‌برد. شكاف ورودي در نقطه كانوني عدسي اول قرار گرفته است كه اين عدسي پرتو را قبل از آنكه به سطح منشور برخورد كند، موازي مي‌سازد. سپس عدسي دوم تابش پاشنده را بر روي سطحي كه حاوي شكاف خروجي است، متمركز مي‌سازد.

وقتي كه كوارتز كريستالي براي يك تكفام‌ساز از نوع بالا مورد استفاده قرار مي‌گيرد، به علت فعاليت نوري كوارتز يك منشور كورنو بايد به كار رود. يك پرتو تابش در حال عبور از درون كوارتز به دو پرتو قطبيده دوراني تقسيم مي‌شود كه سرعتهاي متفاوتي دارند. اين مشكل با ساختن يك منشور كورنو 60 درجه از دو منشور 30 درجه، يكي از كوارتز چپ گرد و ديگري از كوارتز راست گرد، رفع مي‌شود. به اين ترتيب تفاوت در سرعتهاي دو مسير جبران مي‌شود.

تكفام‌ساز ليترويك منشور 30درجه دارد كه در طول محور عمودي خود با نقره پوشانده شده است. بنابراين تابش از همان سطحي كه وارد مي‌شود، خارج مي‌گردد امّا درجه شكست آن با يك منشور 50 درجه است. منشورهاي ليترو به طور وسيعي مورد استفاده قرار مي‌گيرند، زيرا كه باعث فشردگي ساختمان دستگاه مي‌شوند. مضافاً، برگشت مسير در چنين منشوري هر گونه اثر فعاليت نوري را از ميان مي‌برد، بنابراين احتياجي به ساختن منشور از دو قطعه نيست.

 

2-    پاشندگي با شبكه پراش:

پاشندگي تابش ماوراء بنفش، مرئي و مادون قرمز مي‌تواند با عبور پرتو از درون يك شبكه عبوري يا توسط بازتابش از يك شبكه بازتاب حاصل شود. يك شبكه عبوري مركب از يك سري شيارهاي موازي بسيار نزديك به هم است كه بر روي يك قطعه شيشه يا يك ماده شفاف ديگر كشيده شده است. يك شبكه مناسب براي استفاده ازناحيه ماوراء بنفش و مرئي در حدود 15000 خط در هر اينچ دارد. اين مسئله بسيار مهم است كه در طول چند اينچي يك شبكه نوعي، حتماً اين خطوط به فاصله‌هاي دقيقاً مساوي رسم شده باشند. براي توليد چنين شبكه‌هايي احتياج به دستگاههايي است كه بسيار استادانه ساخته شده باشند و در نتيجه قيمت اين شبكه‌ها گران است. شبكه‌هاي المثني ارزانترند. اين شبكه‌ها با استفاده از يك شبكه اصلي به عنوان قالب براي توليد تعداد زيادي المثني‌هاي پلاستيك ساخته مي‌شود. محصولات اين فرآيند در عين حال كه طرز كارشان نسبت به شبكه اصلي در سطح پائين‌تري قرار دارد، ولي براي بسياري از موارد استفاده كافي‌اند.

 وقتي كه تابش از يك شكاف به يك شبكه عبوري تابيده شود، هر يك از شيارها مانند يك منبع نور جديد عمل مي‌كند. تداخل بين تعداد زيادي از پرتوها، منجر به پاشيدگي تابش به طول موجهاي سازنده تابش مي‌شوند. اگر تابش پاشيده را بر روي يك سطح مسطح متمركز كنيم، طيفي به دست مي‌آيد كه شامل يك سري از تصاوير شكاف ورودي است.

شبكه‌هاي بازتاب، خط كشيدن بر روي يك سطح فلزي صيقلي شده و يا با نشاندن يك فيلم نارك از آلومينيوم به كمك تبخير بر روي سطح يك شبكه المثني، به دست مي‌آيند. براي اينكه تداخل سازنده اتفاق افتد لازم است كه تساوي زير برقرار باشد:                                                          

امّا به آساني مي‌توان ديد كه                 

در اينجا d فاصله بين خطوط كشيده شده و i زاويه پرتو فرودي با خط عمود است. همچنين مشاهده مي‌شود كه:

در اينجا  زاويه بازتابش و علامت منفي به اين خاطر بروز مي‌كند كه طبق قرارداد، علامت زاويه بازتابش عكس علامت زاويه فرود است. بنابراين شرايط براي تداخل سازنده عبارت‌اند از:

3-    شكافها

شكافهاي يك تكفام‌ساز نقش مهمي را در تعيين كيفيت آن ايفا مي‌كنند. دو فك شكاف با ماشين كردن دقيق دو قطعه از فلز ساخته مي‌شوند تا لبه‌هاي تيزي را توليد كنند. دقت مي‌شود تا اطمينان حاصل گردد كه لبه‌هاي شكاف دقيقاً موازي يكديگر هستند و در يك صفحه قرار دارند.

در بعضي تكفام‌سازها دهانه‌هاي دو شكاف ثابت است. معمولاً فاصله بين فكها مي‌تواند به كمك يك مكانيستم ميكرومتري تنظيم شود. شكاف ورودي به عنوان منبع تابش عمل مي‌كند و تصوير آن بر روي سطح حاوي شكاف خروجي متمركز مي‌شود. اگر منبع تابش مركب از چند طول موج جدا از هم باشد، يك سوي تصاوير به صورت خطوط روشن بر روي اين صفحه ظاهر مي‌شوند كه هر يك داراي طول موج معيني است. با چرخاندن عنصر پاشان، مي‌توان يك خط بخصوص را بر روي شكاف خروجي متمركز كرد. اگر شكافهاي ورودي و خروجي داراي اندازه‌هاي يكسان باشند (كه اغلب همينطور است) وقتي كه تكفام‌ساز مطابق با طول موج تابش تنظيم بشود، به طور نظري تصوير شكاف ورودي درست روي دهانه شكاف خروجي مي‌افتد. حركت پايه تكفام‌ساز در يك جهت يا جهت ديگر منجر به كاهش مداوم در شدت نشر مي‌شود. وقتي كه تصوير شكاف ورودي با تمام عرضش جابجا شود، مقدار شدت نشر به صفر مي‌رسد.

عرض مؤثر نوار يك تكفام‌ساز به قدرت پاشندگي منشور و شبكه و همچنين به عرض شكافهاي ورودي و خروجي بستگي دارد. بيشتر تكفام‌سازها مجهز به شكافهاي قابل تغييرند. به نحوي كه عرض مؤثر نوار بتواند تغيير كند. هر جا كه تفكيك نوارهاي جذبي باريك مورد نياز باشد، استفاده از مينيمم عرض شكاف توصيه مي‌شود. از طرف ديگر هر چه شكاف باريكتر باشد، كاهش مشهود در توان تابشي نشرشده مشاهده مي‌شود و اندازه‌گيري دقيق اين توان مشكلتر مي‌گردد.

بنابراين مي‌توان ازشكافهاي عريض‌تري براي تجزيه‌هاي كمي استفاده كرد. اين امر براي كارهاي كيفي كه در آنها جزئيات طيفي اهميت دارد، توصيه نمي‌شود.

بنابراين براي بدست آوردن تابش با يك عرض مؤثر نوار شاخص، بايد شكافهاي خيلي باريكتري را در طول موجهاي بلند در مقايسه با طول موجهاي كوتاه به كار گرفت.

4- تابش مزاحم

تابش خارج شده از يك تكفام‌ساز معمولاً ممكن است با مقادير كمي از تابشهايي با طول موجهاي كاملاً متفاوت با آنچه دستگاه براي آن طول موج تنظيم شده است، آلوده شده باشد چندين منبع براي اين تابش ناخواسته وجود دارد. بازتابشهاي پرتو از سطح قطعات نوري مختلف و از سطح محفظه تكفام‌ساز در اين مسئله مشاركت دارند. پخش به وسيله گرد و غبار موجود در هوا و يا روي سطوح قطعات نوري نيز مي‌تواند باعث رسيدن تابش سرگردان به شكاف خروجي شود. به طور كلي،با گذاشتن موانعي در نقاط مناسب در داخل تكفام‌ساز، و با اندودن سطوح داخلي آن با رنگ سياه يكدست، اثرات مزاحم به حداقل كاهش داده مي‌شود. به علاوه روي شكافهاي تكفام‌ساز به كمك پنجره‌هايي گرفته مي‌شود تا از ورود گرد و غبار و بخارات به داخل دستگاه جلوگيري به عمل آيد.

4-    تكفام‌سازي مضاعف

بسياري از تكفام‌سازي نوين حاوي دو عنصر پاشان هستند، يعني دو منشور، در شبكه و يا يك منشور در يك شبكه. اين ترتيب به نحو قابل ملاحظه‌اي از مقدار تابش سرگردان مي‌كاهد و همچنين پاشندگي و تفكيك طيفي بيشتري را فراهم مي‌سازد. مضافاً، اگر يكي از عناصر پاشان، شبكه باشد، طول موجهاي با مرتبه‌هاي بالاتر به وسيله عنصر دومي حذف مي‌شوند.

 

4- كووت (Cuvett)

كووت‌ها لوله‌هاي شيشه‌اي يا كوارتزي مخصوص گذراندن نمونه در دستگاه هستند. كه اين لوله‌ها بايد حتماً تميز باشند، تا جذب نور فقط مربوط به رنگ محلول بود و مربوط به جرم‌هاي روي شيشه نباشد. با عبور از محلول مقداري از نور جذب مي‌شود و مقداري عبور مي‌كند.

مانند مواد سازنده قسمتهاي نوري يك تكفام‌ساز، سلولها يا كووتها كه نمونه‌ها را در خود نگاه مي‌دارند نيز بايد از موادي ساخته شوند كه تابش را در ناحيه طيفي مورد نظر از خود عبور دهند. بنابراين، براي كار در ناحيه ماوراء بنفش زير 350 نانومتر، كوارتز يا سيلس گداخته شده مورد نيازند. اين مواد همچنين در ناحيه مرئي و تا حدود µ3 در ناحيه مادون قرمز نيز شفاف هستند. شيشه‌هاي سيليكاتي مي‌توانند در ناحيه بين 350 نانومتر و µ2 به كار گرفته شوند. در بعضي موارد نيز از ظروف پلاستيكي در ناحيه مرئي استفاده مي‌شود.

به طور كلي بهترين سلولها پنجره‌هايي دارند كه كاملاً عمود بر جهت پرتو مي‌باشند تا بدين ترتيب ضايعات بازتابش را به حداقل برسانند. بيشتر دستگاها يك جفت سلول دارند كه با توجه به مسير نور و مشخصات عبور، به نحوي جور شده‌اند كه امكان مقايسه دقيق توان عبور داده شده از نمونه و حلال را فراهم مي‌سازند. متداول‌ترين طول cm1 است. سلول‌هاي جفت‌شده و مدرج با اين اندازه، توسط منابع تجارتي مختلف در دسترس‌اند.

سلولهاي باطول مسيرهاي ديگر از cm1/0 و كمتر از cm10 هم مي‌توانند خريداري شوند. فاصله‌گيريهاي شفاف براي كوتاه كردن طول مسير سلولها، ازيك سانتي‌متر به 1/0 سانتي‌متر نيز در دسترس‌اند.

كووت‌ها ممكن است گرد يا مربع باشند. كووت‌هاي مربع‌شكل نسبت به كووت‌هاي گرد ترجيح داده مي‌شوند. زيرا هنگام حركت نور روي سطوح دايره‌اي مقداري از نور در اثر انعكاس يا انحراف از بين مي‌رود. روي كووت‌ها علامت مخصوص مشخص مي‌باشد كه هنگام قرار دادن در دستگاه بايد علامت فوق به سمت خواننده باشد. براي يكدست كردن يا كاليبراسيون كووت‌ها از روش زير مي‌توان استفاده كرد:

الف- محلول يك ماده رنگي پايدار را در غلظتي مناسب طوري تهيه كنيد كه در طول موج خاصي به طور تقريب T%50 را قرائت نمايد.

ب- دستگاه را روي طول موج خاصي جهت اندازه‌گيري تنظيم و آن را با بلانك رفرانس (Blank Refrence) روي T%100 تنظيم نمائيد.

ج- محلول را داخل كووت ريخته و T% قرائت كنيد. سر لوله را بسته تا ميزان جابه‌جائي T مشخص شود.

د- محلول را به كووت خشك قابل آزمايش ريخته ومجدداً T% را قرائت نمائيد. چنانچه درصد خطا بالاتر از T %5/0 باشد آن كووت قابل استفاده نيست.

مي‌توان كووت‌ها را چرخاند تا بهترين وضعيت حاصل شود و بهتر است دو سطح بالاي كووت‌ها را علامت‌گذاري كرد تا به طور صحيح در اسپكتروفتومتر قرار گيرند.

هنگامي كه اندازه‌گيري در بخش مرئي طيف (به طور تقريب در حدود 700-350 نانومتر) انجام مي‌گيرد. كووت‌هاي پلاستيكي يكبار مصرف يا شيشه‌اي ترجيح داده مي‌شوند و در طول موجهاي پائين‌تر در حد ماوراء بنفش از كووت‌هاي كوارتز يا سيليكات استفاده مي‌شود.

نكات اساسي كه در استفاده از كووت‌ها، بايد به آنها عمل كرد عبارتنداز:

الف- هرگز قسمت پايين كووت را با دست نگيريد چون نور از اين قسمت كووت عبور مي‌كند.

ب- موقع استفاده از كووت‌ها آنها را با پارچه نرمي كه پرز ندارد پاك كنيد.

ج- كووت‌ها را دو بار با محلول مورد آزمايش آبكشي كنيد.

د- محلول داخل كووت بايد عاري از حباب هوا باشد.

هـ- روي هر كووت علامت مخصوصي وجود دارد و موقعي كه كووت را در اسپكتروفتومتر مي‌گذارند بايد علامت مخصوص آن به طرف خواننده باشد.

و- از همان مسيري كه كووت را داخل اسپكتروفتومتر قرار داده‌اند از همان مسير آن را خارج مي‌كنيد.

ز- وقتي از دستگاه استفاده نمي‌شود دريچه روي محفظه كووت را ببنديد.

ح- كووت را نبايستي با محلول تميزكننده قوي شست حتي در محلول‌هاي ضعيف‌تر به مدت طولاني قرار ندهيد.

ط- در صورت اجبار بعضي مواقع لازم است كه داخل كووت را با سوآپ (Swap)پنبه‌اي تميز كرد.

ي- از كووت‌هاي كاليبره نشده استفاده نكنيد.

ك- بايد اندازه كووت و حجم محلول اندازه‌گيري مناسب باشد تا نور كافي براي جذب‌شدن به آن برسد.

ل- پس از اتمام كار، كووت‌ها را با ديترجنب (Detergent) ملايم شسته سپس با آب معمولي و آب ديونيزه تميز، و به شكل وارونه روي جالوله‌اي پلاستيكي گذاشته تا خشك شوند. كووت‌ها را بلافاصله بعد از استفاده بايد تميز و هرگز نبايد آنها را درون محلول ديترجنت غوطه‌ور نمود 

5- آشكارسازي تابش، شناساگرها (Detector)

در دستگاههاي اوليه، جهت اندازه‌گيري جذب تابش از روشهاي بصري يا عكاسي براي آشكارسازي استفاده مي‌شده است. اين روش‌ها تقريباً به طور كامل توسط اسباب‌هاي فوتوالكتريك جانشين شده‌اند كه انرژي همتابشي را به يك علامت الكتريكي تبديل مي‌كند. بحث ما محدود به آشكارسازي‌هايي از اين نوع است.

براي اينكه يك آشكارساز مفيد باشد بايد در مقابل انرژي تابشي در گستره وسيعي از طول موجها عكس‌العمل نشان دهد. مضافاً بايد به ترازهاي پائين توان تابش حساسيت داشته باشد، سريعاً در مقابل تابش عكس‌العمل نشان دهد، توليد علامتي الكتريكي كند كه بتواند به آساني تقويت شود و داراي تراز اغتشاش نسبتاً پائيني باشد (براي پايداري). بالاخره لازم است كه علامت توليدشده مستقيماً مناسب با توان پرتوي باشد كه به آشكارساز برخورد مي‌كند. يعني:

G= kp+k               (4-2)

در اينجا Gعكس‌العمل الكتريكي آشكارساز برحسب واحد جريان، مقاومت يا emf است.

ثابت kحساسيت آشكارساز را برحسب عكس‌العمل الكتريكي به ازاء هر واحد توان تابشي اندازه مي‌گيرد. بسياري از آشكارسازها يك عكس‌العمل ثابت كوچك به نام جريان سياه k دارند. اين در زماني است كه هيچ تابشي به سطح آنها برخورد نمي‌كند‍. دستگاههاي با اين نوع آشكارسازها كه عكس‌العمل جريان سياه دارند، معمولاً مجهز به يك مداير جبران‌كننده مي‌باشند تا علامتي ناهمسو ايجاد كنند كه kرا به صفر كاهش دهد. بنابراين تحت شرايط معمولي مي‌توان نوشت:

در اينجا G و نشان‌دهنده عكس‌العمل الكتريكي آشكارساز در مقابل تابشي است كه به ترتيب از محلول و حلال عبور مي‌كند. بنابراين جذب با رابطه زير داده مي‌شود:

سه نوع وسيله فوتو الكتريك اصلي براي آشكارسازي تابش به كار مي‌رود: (1) سلولهاي فوتو ولتايي كه در آنها انرژي تابش، جرياني را در سطح تماس بين يك نيم‌رسانا و يك فلز ايجاد مي‌كند. (2) فوتو لوله كه در آن تابش باعث فوتونشر الكترون‌ها از يك سطح جامد مي‌شود. (3) سلولهاي فوتو رسانا كه در آنها جذب تابش توسط يك نيم‌رسانا باعث تغييري در مقاومت الكتريكي مي‌شود. سلولهاي فوتو رسانا باعث تغييري در مقاومت الكتريكي مي‌شود. سلولهاي فوتو رسانا اصولاً براي آشكارسازي تابش در ناحيه 750 تا 3500 نانومتر به كار گرفته مي‌شوند.

6- الكتريك‌سنج

نقش اين قسمت قرائت انرژي الكتريكي خروجي از آشكارسازي و سپس نمايش داده‌ها به شكل فايل تغيير مي‌باشد. به طور معمول داده‌ها را بر حسب عبور نور يا جذب نمايش مي‌دهند. بعضي دستگاهها قادرند داده‌ها را به طور مستقيم بر حسب واحد غلظت ثبت نمايند. وسايل قرائت عبارتند از سيستم متريك، سيستم ديجيتال، سيستم چاپگر، سيستم ثبات يا چارت نواري كه عبور نور يا جذب را به شكل خط ترسيم مي‌نمايد. در اسپكتروفتومتر‌هاي ساره از سيستم گالوانومتر جهت قرائت انرژي حاصل از فتوتيوپ استفاده مي‌شود. گالوانومتر از يك مغناطيس دائم به شكل نعل اسب و سيم‌پيچ ظريف و يك عقربه و صفحه مدرج تشكيل شده است. جريان خروجي از آشكارساز از سيم‌پيچ گالوانومتر عبور كرده و باعث ايجاد ميدان الكتريكي مي‌شود در اثر برآيند دو ميدان موجود (ميدان مغناطيسي ثابت و ميدان الكتريكي بوجودآمده بر اثر جريان خروجي آشكارساز) عقربه‌اي كه به سيم‌پيچ فوق متصل مي‌باشد حركت مي‌كند. صفحه مقابل عقربه را درجه‌بندي كرده و از روي آن مقدار داده موجود در محلول را اندازه‌‌گيري مي‌نمايند.

روشهاي كنترل اسپكتروفتومتر

1-    تنظيم طول موج:

تنظيم طول موج بدين منظور صورت مي‌گيرد كه بتوان طول موج نشان داده شده توسط دستگاه را با طول موج انتخابي دستگاه ثابت كرد. بهتر است كه طول موج به صورت روزانه كنترل شود ولي اگر منبع نور تغيير كند تنظيم طول موج اجباري است. يك روش جهت تنظيم طول موج استفاده از فيلترهاي شيشه‌اي كمياب مانند ديديميوم اكسيد هوليوم مي‌باشد. فيلتر ديديميوم داراي باند جذبي وسيعي مي‌باشد و با استفاده از آن مي‌توان طول موج دستگاههاي با نور عبور يافته وسيع را تنظيم كرد. فيلتر اكسيدهوليوم داراي باند جذبي تند مي‌باشد كه به طور دقيق در منطقه مرئي و ماوراء بنفش (650-280 نانومتر) قرار گرفته و با استفاده از آن مي‌توان طول موج را در دستگاههاي با نور عبوريافته باريك را تنظيم كرد

2-    كنترل خطي:

كنترل خطي به اين منظور صورت مي‌گيرد تا حساسيت آشكارساز در حد وسيعي از طول موج به كار رفته دستگاه (حد طول موج مفيد اندازه‌گيري) ثابت شود. معمولي‌ترين روش جهت تأييد خطي استفاده ازمحلول‌هايي است كه از قانون بير تبعيت مي‌نمايند. محلول با غلظت شناخته‌شده رقيق، طوري كه حداقل سه غلظت از آن بدست آيد. جذب هر رقت در طول موج مشخص در مقابل محلول رفرانس (Refrence) قرائت مي‌شود. ميزان جذب روي محور عمودي و غلظت روي محور افقي روي كاغذ خطي رسم مي‌شود چنانچه حساسيت آشكارسازي خطي باشد، نقاط ترسيم‌شده تشكيل خط مستقيم را مي‌دهند. توصيه‌ مي‌شود كه كنترل خطي به طور هفتگي صورت گيرد.

منحني‌هاي جذب را مي‌توان هر هفته مقايسه نمود تا بتوان تعيين كرد كه آيا شيب خط با گذشت زمان تغيير كرده است يا نه. اثر كهنه شدن لامپ منبع را مي‌توان از روي تغيير در خطي بودن مشخص كرد.

بخش‌هاي مختلف دستگاه فتومتر

دستگاه فتومتر بر مبناي كاربرد آن مي‌تواند در اشكال مختلف يافت شود. ولي در تمامي انواع آن قسمت‌هاي اساسي زير مشترك هستند.

الف- منبع نور                            ب- محل نگهداري نمونه     ج- چرخ فيلتر                                               د- آشكارساز نوري   

م- تقويت‌كننده              ن-مبدل آنالوگ به ديجيتال و- پردازشگر و كنترل‌كننده                     هـ- صفحه كليد               

ي- صفحه نمايش     

 

توضيح مشخصات و عملكرد بخش‌هاي مختلف سيستم به شرح ذيل است:

منبع نور: منبع نور بايد توانايي توليد طول موج‌هاي لازم جهت انجام آزمايش‌هاي مختلف را داشته باشد. شرايطي كه اين منبع بايد داشته باشد عبارتند از:

1- شدت نور كافي: شدت نور لامپ بايد به حد كافي باشد تا نسبت سيگنال به نويز سيستم در حد مطلوب قرار گيرد. در اين صورت تأثيرپذيري سيستم از نويزهاي موجود كمتر خواهد بود.

2- پايداري: بايد مقدار انرژي نوراني لامپ در فاصله زماني كه براي اندازه‌گيري توان تشعشعي ورودي به نمونه و توان تشعشعي خروجي از آن لازم است، تغيير نكند با توجه به اهميت تثبيت نور لامپ در طول انجام آزمايش، از مداري جهت تثبيت نور استفاده شده است كه توضيحات مربوط به آن در بخش الكترونيك دستگاه آمده است.

3- طيف لامپ بايستي پيوسته باشد يعني اگر براي ناحيه مرئي به كار مي‌رود، تمام طول موج‌هاي اين ناحيه را توليد كند. به طور كلي استفاده از لامپ تنگستن هالوژن با شيشه كوارتز در كاربردهاي پزشكي مناسب باشد.

علت وجود هالوژن درون لامپ اين است كه در حالت عادي تنگستن از فيلمان بخار مي‌شود و لبه به جدار حباب مي‌چسبد. در حضور هالوژن، تنگستن نقطه تصعيد پائين‌تري پيدا مي‌كند در نتيجه مجدداً بخار شده و به فيلمان بر مي‌گردد. اين امر موجب مي‌شود كه لامپ تنگستن در طول عمر مفيد خود، نور نسبتاً يكنواختي داشته باشد. نكته قابل توجه ديگر در مور منبع نور اين است كه فيلمان لامپ بايد تا حد ممكن كوچك انتخاب شود.

ظرف حاوي نمونه كووت :

ظروفي كه نمونه ريخته مي شود سل (cell) يا كووت ناميده مي شود و معمولاً به شكل 1 بتواند  و يا مكعب مي باشد . مشخصه اپتيكي كدوت بايد به نحوي باشد كه مشخصه نور ورودي به سر كودت و يا خروجي از آن را تغير ندهد  معمولاً قطر كووت  يعني طولي كه نوراز از آن عبور مي كند ، cm 1 است. كووت  بايد كاملاً بي رنگ بوده و سطح دو طرف آن نيز موازي باشد  و قسمتي از سطح آن كه در معرض نور قرار مي گيرد از تماس مصون نگه داشته شود.

نكته قابل توجه در مورد كووت اين است كه استفاده از سلولهاي استوانه اي باعث  كاهش دقت دستگاه مي گردد ، زيرا مسير پيموده شد

جمعه 12 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : محمد مهدی محمودی وند

نام و نام خانوادگی:محمد مهدی محمودی وند                                                         تاریخ:07/02/1393

عنوان آزمایش:pH سنجی

هدف آزمایش:سنجش حجمی یک باز قوی با  یک اسید قوی به وسیله دستگاه pH سنج و رسم منحنی سنجش حجمی

مواد و ابزار لازم:محلول سدیم هیدرواکسید 1/0N ، محلول هیدروکلریک اسید 1/0N ، دستگاه pHسنج ، بشر ، همزن مغناطیسی ، بورت

 

تئوری آزمایش:

PH سنج

PH سنج (power of hydrogen) یك دستگاه الكترونیكی، به منظور اندازه گیری pH (اسیدیته یا ‌قلیایی) یك مایع است. هر چند گاهی اوقات از پروب های مخصوصی، برای اندازه گیری pH مواد نیمه جامد نیز مورد استفاده قرار می گیرند.

 

فیزیولوژی دستگاه PH سنج

اندازه گیری هورمون محركه فولیكولی (FSH) به عنوان تست تشخیص یائسگی مطرح بوده است. بررسی های انجام شده نشان می دهد استفاده از pH واژن می تواند به تشخیص یائسگی كمك كند كه روشی آسان، غیرتهاجمی و ارزان است.

نحوه کار دستگاه PH سنج

اكثر اندازه گیری های PH در آزمایشگاه با استفاده از PH متر، به وسیله یك مدار الكتریكی انجام مي‌شود. این مدار از یك الكترود شیشه ای و یك الكترود مرجع خارجی و یك ولت متر كه پتانسیل الكتریكی را در مدار ثبت می كند، تشكیل شده است. الكترود شیشه ای از یك سیم حامل جریان تشكیل شده است كه در داخل یك محلول كه PH مشخص دارد فرو برده شود. یك روش شیمیایی نیز برای تعیین PH مورد استفاده قرار می گیرد، این روش با افزودن یك قطره از یك اندیكاتور اسید – باز به نمونه انجام می شود.كاغذهای PH اندیكاتور مناسب برای این كار وجود دارند. یك قطره از نمونه روی كاغذ PH قرار داده می شود و این ترتیب رنگ مورد نظر مشاهده می شود.

دستگاه PH سنج در چه مواردی کاربرد دارد؟

ای. پی. ال، مانند لیزر در درمان ضایعات و بیماري‌های پوستی، همچون درمان موهای زائد، درمان واریس‌ های صورت و اندام‌ها، درمان خال‌های غول آسا و مادرزادی و مهم تر از همه به منظور جوان‌سازی پوست به كار گرفته‌ می شود و به لحاظ ویژگي‌های مطلوب، همچون نداشتن درد و نبود هیچ عارضه‌ برای پوست، مورد استقبال و توجه پزشكان فعال در حوزه‌ی لیزر قرار گرفته است.

كالیبره كردن دستگاه PH سنج

قبل از استفاده از دستگاه PH سنج باید دستگاه كالیبره شود. محلول های بافری با PH های معلوم برای چنین كاری مناسب هستند. ابتدا دستگاه PHسنج را روشن كرده و سپس الكترود آن با آب مقطر شستشو داده می شود.آن را تكان داده تا خشك شود. سپس آن را درون بشری كه حاوی محلول بافری با PH برابر 7 است قرار داده و آن قدر صبر كرده تا عدد روی صفحه نمایش ثابت شود. الكترود را با آب مقطر شستشو داده و به خوبی آن را تكان داده تا آب آن گرفته شود. بعد داخل محلول بافر با PH برابر 4 قرار داده تا PH متر به حالت ثبات قرار گیرد. كالیبره كردن دستگاه PHسنج از طریق اندازه گیری در PH استاندارد 7 كنترل می شود. برای انجام این كار الكترود باید در داخل محلول قرار گیرد. در این مرحله PH سنج آماده است.

 

مزایا و ویژگی های اصلی دستگاه PH سنج

ایده ال برای كنترل كیفیت و كاربردهای آزمایشگاهی
نمایش همزمان pH و قابلیت هدایت
صفحه نمایش به همراه منوی شروع عملكرد
نگارنده داده با عملكرد ذخیره/چاپ اتوماتیك
‌كالیبراسیون دستی یا اتوماتیك
دو كانال مستقیم ( برای مثال pH و / یا قابلیت رسانش)
خروجی های آنالوگ mV (1 به ازای هر رقم) و نیز اعلام خطر
‌قابلیت نصب بر روی دیوار

دستگاه PH سنج

 مدل برای انجام تست های مربوط به آب و نیز استفاده در تمامی آزمایشگاه‌هایی كه نیاز به انجام آنالیزهای pH و نیز رسانش دارند، طراحی شده است. از مزایای این سیستم مي‌توان انعطاف پذیری و نیز فضای كوچكی كه برای اندازه گیری این دو پارامتر مورد استفاده قرار مي‌گیرد، اشاره كرد. صفحه نمایش LCD با سیستم روشنایی از پشت با قابلیت وضوح بالا از 5 اسكرین كنترل شده مجزا تشكیل شده كه هر یك دارای كلیدهای كنترلی مختص به خود هستند. در ضمن، منوی شروع امكان دسترسی سریع و آسان را به تنوع وسیعی از ابزارها میسرساخته و اندازه گیری میزان pH و نیز رسانش را تسهیل و تسریع می كند.كالیبراسیون كانال های pH و رسانش به صورت خودكار و با انتخاب از بین كالیبراسیون های 1، 2 یا 3 نقطه ای در هر مورد صورت می گیرد.سیستم ثبت كننده داده می تواند حداكثر تا 250 داده مربوط به قرائت میزان pH ‌و نیز رسانش را بر اساس آن كه سیگنال های دوره ای به صورت دستی یا خودكار باشند، ذخیره كند. این نتایج ثبت شده مي‌توانند به حافظه داخلی یا از طریق پورت سریال 232RS به پرینتر انتخابی ارسال شوند‌.

روش کار ph سنج های دیجیتالی :
Ph متر یک سلول یا پیل الکتروشیمیایی است. می دانید پیلها از دو الکترود تشکیل شده اند. در ph متر، دو الکترود عبارتند از یک الکترود مرجع کالومل و یک الکترود شیشه ای. الکترودهای شیشه ای متداولترین نوع الکترودهای غشایی است که اغلب برای تعیین و اندازه گیری pH محلول از آنها استفاده می شود. الکترود شیشه ای از مهروموم کردن یعنی متصل کردن یک شیشه ی نازک و حساس به pH ، به نوک انتهایی یک لوله ی شیشه ای با دیواره ی کلفت ساخته شده است. درون حباب کوچک با دیواره ی نازک، محلولی از هیدروکلریک اسید معمولاً 1/0 مولار وجود دارد که بانقره کلرید اشباع شده است. یک سیم نقره ای از بالای الکترود وارد شده و پس از عبور از دیواره های شیشه ای، در این محلول اسید فرو رفته است.و به وسیله ی یک هادی خارجی به یکی از دو پایانه ی یک وسیله ی اندازه گیری پتانسیل وصل شده است. این الکترود درون محلولی قرار می گیرد که قرار است pH آن اندازه گیری شود که غلظت یون هیدروزن آن با غلظت یون هیدروژن درون غشای شیشه ای متفاوت است. یک الکترود کالومل به انتهای دیگر وسیله ی اندازه گیری پتانسیل وصل شده است. درواقع در سرتاسر غشای نازک شیشه ای، که دو محلول با غلظت های مختلف یون هیدروژن را از هم جدا می کند، ایجاد می شود و این پتانسیل اندازه گیری و درنتیجه مقدار pH گزارش می شود. به عبارت دیگر درون الکترود شیشه ای، یک محلول با غلظت معین از H+ وجود دارد. این الکترود درون محلولی با غلظت متفاوت (که قرار است اندازه گرفته شود) از H+ قرار می گیرد. درنتیجه ی اختلاف در میزان غلظت H+ یک اختلاف پتانسیل به وجود می آید. این اختلاف پتانسیل اندازه گرفته شده به ph محیط ربط داده می شود.
اختلاف پتانسیل را به کمک معادله ی نرنست به دست می آورند:
E=E0 – 0.05916 log1/[H+]
چون داریم:
Log1/x=-logx
معادله ی فوق به صورت زیر در می آید:
E=E0+0.05916log[H+]
برای نیم سلول هیدروژن E0 مساوی صفر ولت است. همچنین می داینم که –log[H+]=pH . با جایگزین کردن این کمیتها ، خواهیم داشت:
E=-0.05916 pH
از معادله ی نرنست، به آسانی می توان دریافت که هر واکنشی که شامل یونهای هیدروژن H+ است، دارای پتانسیل وابسته به غلظت H+ است . این اصل در یک pH سنج به کار می رود. با ترکیب شدن الکترود مرجع با الکترود هیدروژن که در بالا توضیح داده شد، می توان pH یک محلول را به طور الکتریکی اندازه گرفت. الکترود مرجع در اینجا الکترود سیر شده ی کالومل Hg2Cl2 است. زیرا ولتاژ این الکترود ثابت و مشخص است. الکترود در محلولی که قرار است pH آن تعیین شود، فرو برده می شود. پتانسیلی که به وسیله ی الکترود پدید می آید، توسط یک میلی ولت سنج اندازه گیری می شود. بدین ترتیب می توانید پی ببرید که ولتاژ حاصل به وسیله ی الکترود، یک تابع خطی از pH است. همین رابطه به ما امکان می دهد تا pH سنج را مستقیماً به جای میلی ولت با واحدهای pH درجه بندی کنیم. با این کار شیمیدان نیازی ندارد که ولت را به واحدهای pH تبدیل کند.

 

 

روش کار:

برای سنجش حجمی یک باز قوی با  یک اسید قوی به وسیله دستگاه Ph سنج و رسم منحنی سنجش حجمی به صورت زیر عمل می کنیم:

ابتدا باید دستگاه Ph سنج  را کالیبره کنیم، برای این کار اول دستگاه Ph سنج را روشن می کنیم، سپس الکترود دستگاه را در یک محلول بافر با pH مشخص مثلا درون بافر pH  86/6 قرار می دهیم. ابتدا روی دکمه CALIBRATE می زنیم و به کمک دکمه های روی دستگاه pH را کالیبره می کنیم. سپس دمای محیط را به کمک دماسنج می خوانیم و بعد روی دکمه TEMP می زنیم و باز هم دما را کالیبره می کنیم. حال یک سود 1/0 نرمال و یک هیدروکلریک اسید1/0 نرمال درست می کنیم. سپس سود را درون یک بشر ریخته و روی دستگاه همزن مغناطیسی می گذاریم و یک مگنت را هم درون بشر انداخته و به کمک آن محلول را هم می زنیم. حال بورت را که درون آن هیدروکلریک اسید است را به پایه وصل می کنیم و بالای بشر قرار می دهیم. حال الکترود دستگاه pH را درون بشر قرار می دهیم. دستگاه قبل از شروع آزمایش pH 49/12 را نشان می دهد. حال 3 سی سی اسید درون بشر می ریزیم  و صبر می کنیم تا عدد pH ثابت شود که عدد 46/12 را نشان می دهد. حال دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و می بینیم که بعد از چند ثانیه دستگاه pH 39/12 را نشان می دهد. دوباره 3  سی سی اسید اضافه می کنیم و می بینیم که pH روی عدد 31/12 قرار دارد. دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و می بینیم که pH می شود 22/12 . دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و بعد از چند ثانیه pH روی 11/12 قرار می گیرید. دوباره 3 سی سی اضافه می کنیم و می بینیم که pH روی 98/11 است. دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و pH 80/11 می شود. دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و می بینیم که pH 53/11 می شود. دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و pH 96/10 می شود. این بار وقتی 3 سی سی اسید اضافه می کنیم می بینیم که pH از روی 96/10 می شود pH 90/2 . دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و می بینیم که pH 23/2 می شود. دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم ومی بینیم که pH 2 می شود. دوباره 3 سی سی اسید به محلول اضافه می کنیم و می بینیم که pH 85/1 می شود. دوباره 3 سی سی اسید اضافه می کنیم و می بینیم که pH برابر با 75/1 می شود.

ردیف

حجم مصرفی

Ph

1

0

49/12

2

3

46/12

3

6

39/12

4

9

31/12

5

12

22/12

6

15

11/12

7

18

98/11

8

21

80/11

9

24

53/11

10

27

96/10

11

30

90/2

12

33

23/2

13

36

2

14

39

85/1

15

42

75/1

 

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که با دستگاه pH سنج می توان pH اسید و باز را بدست آورد و منحنی pH و حجم مصرفی آن را رسم کرد.

مواردخطا: 1-خطای دید  2- خالص نبودن مواد  3- کثیف بودن وسائل

 

منابع: سایت و www.momtazteb.com و www.njavan.com

نام و نام خانوادگی:محمد مهدی محمودی وند                                     تاریخ:27/11/1392

عنوان آزمایش:سنجش های حجمی اکسایش _کاهش (ید سنجی و یدومتری)

هدف آزمایش:استاندارد کردن سدیم تیوسولفات با پتاسیم یدید و استاندارد کردن محلول ید با محلول سدیم تیوسولفات استاندارد (ید سنجی و یدومتری)

مواد و ابزار لازم:پتاسیم یدات ، پتاسیم یدید ، هیدروکلریک اسید ، شناساگر نشاسته ، سدیم تیوسولفات ، محلول ید ، بورت ، ارلن ، گیره

 

تئوری آزمایش:

مقدمه:

تيتراسيونهاي اكسايش-كاهش مانند تيتراسيونهاي اسيدوباز مي باشند با اين تفاوت كه تيتراسيونهاي اكسايش-كاهش بر مبناي انتقال الكترون استوار مي باشند و همانطور كه مي دانيم عامل اكسنده ،احيا مي شود وعامل كاهنده ،اكسيد مي شود.

تیتراسیون های اکسید – احیا
تیتراسیون های کاهشی مدت کوتاهی بعد از تیتراسیون اسید و باز معرفی و شناخته شدند. در اولین متد ها از قدرت اکسید کنندگی در آب (مخلوطی از ) برای تعیین کمی آن استفاده می شد.
به مرور متد های تیتراسیون اکسایش – کاهش با معرفی به عنوان تیترانتهای اکسید کننده و به عنوان تیترانتهای کاهشی، رو به افزایش نهاده به هر حال کاربرد تیتراسیون کاهشی برای گستره وسیعی از نمونه ها بخاطرکمبود محلول های شناساگر محدود می شد.
تیترانتهایی که در فرم های اکسایشی و کاهشی خودشان رنگ های متفاوتی داشتند می توانستند به عنوان اندیکاتور خودشان نیز استفاده شوند. به عنوان مثال رنگ ارغوانی به عنوان رنگ شناساگر در نظر گرفته می شد از آن جائی که وقتی به کاهش می یافت رنگ آن نیز بی رنگ می شد.
ولی به هر حال دیگر تیترانتها نیاز به یک شناساگر چشمی داشتند که به محلول اضافه شود. یکی از اولین این شناساگر دی فنیل آمین بود که در دهه 1920 معرفی شد و به مرور با افزایش این شناساگر ها کاربرد تیتراسیون های اسید احیا نیز بیشتر شد.
منحنی های تیتراسیون های اکسایش – کاهش
برای ارزیابی تیتراسیون های اکسید – احیا باید شکل منحنی را بشناسیم. در یک تیتراسیون اسید – باز یا یک تیتراسیون کمپلکسومتری منحنی تیتراسیون تغییر در غلظت ( به عنوان PH) یا (به عنوان PM) را در برابر تغییرات حجم واکنشگر یا تیتر کننده را نشان می دهد. برای تیتراسیون اکسید – احیا باید نیروی پتانسیل شیمیایی را در برابر حجم مونتیور کرد. برای مثال، درنظر بگیرید یک تیتراسیون که در آن آنالیت در یک شکل
کاهش یافته، ، به وسیله یک تیتر کننده در فرم اکسید شونده آن تیتر می گردد. واکنش تیتراسیون به صورت زیر است:
پتانسیل برای این واکنش از اختلاف میان پتانسیل های احیا برای نیمه واکنش های اکسید و احیا به دست می آید، بنابراین:
بعد از هر اضافه کردن تیترانت، واکنش بین آنالیت و تیترانت به حالت تعادل می رسد پس پتانسیل الکترو شیمیایی واکنش، ، صفر می گردد و متعاقباً، پتانسیل برای هر دو نیم واکنش را می توان برای مونیتور کردن پیشرفت واکنش استفاده کرد. قبل از نقطه پایانی مخلوط تیتراسیون شامل مقادیر پذیرفنتی از شکل های اکسید و احیا آنالیت می باشد، اما حاوی مقدار خیلی کمی از تیترانت که هنوز واکنش نداده می باشد. بنابراین، بهتر است که از معادله نرنست نیم واکنش آنالیت استفاده شود.
بعد از نقطه پایانی استفاده از نیم واکنش تیترانت برای تشکیل معادله نرنست آسان تر است از آن جائی که مقدار کافی از شکل های احیا و اکسید موجود هستند.
محاسبه منحنی تیتراسیون:
به عنوان مثال منحنی تیتراسیون را برای تیتراسیون محلول با استفاده از محلول نرمال محاسبه می کنیم.
ثابت تعادل این واکنش بسیار بزرگ است (در حدود ) بنابراین ما می توانیم فرض کنیم که آنالیت و تیترانت کاملاً با هم واکنش می دهند.
در ابتدا مقدار حجم مورد نیاز را برای رسیدن به نقطه اکی والان محاسبه می کنیم. در نقطه پایانی، داریم
پس برای رسیدن به نقطه پایانی لازم است در این جا چون 1 = n است. نرمالیته ومولاریته با هم برابرند. قبل از نقطه اکی والان از پتانسیل نیم واکنش آنالیت برای محاسبه استفاده می کنیم.
محاسبه غلظت های بعد از اضافه کردن محلول
از نقطه اکی والان تعداد مول های موجود و مول های اضافه شده، با هم برابرند برای به دست آوردن ، دو معادله نرنست () را با هم جمع می کنیم. ابتدا دو نیم واکنش را می نویسیم.
محل نقطه اکی والان:
هر چه واکنش کاملتر باشد، تغییر در پتانسیل الکترود سیستم بزرگتر است و نقطه هم ارزی مشخص تر.
در تیتراسیون های اسیدباز و تیتراسیون های کمپلکسومتری، نقطه پایانی تقریباً در نقطه خم منحنی در هنگامیکه منحنی به سمت بالا می رود قرار دارد و این نقطه تقریباً در وسط منحنی قرار دارد و این باعث می شود که پیدا کردن آن آسان باشد و آن را یک نقطه اکی والان تقارنی یا متقارن می نامیم.
هنگامی که استوکیومتری یک واکنش اکسید – احیا متقارن باشد (یک مول آنالیت برابر یک مول تیترانت) باشد، منحنی نیز متقارن است اما اگر استوکیومتری متقارن نباشد نقطه پایانی در وسط قرار نمی گیرد و ممکن است به بالاتر یا پایین تر منتقل گردد. در این حالت نقطه اکی والان را غیر متقارن می نامند.
تشخیص نقطه پایانی با استفاده از شناساگر ها
سه نوع از شناساگر ها برای تشخیص نقطه پایانی تیتراسیون های کاهشی استفاده می شود. بعضی از تیترانتها، مانند ، در حالت اکسایش و کاهش در محلول رنگ های کاملاً متفاوتی دارند. محلول کاملاً ارغوانی می باشد، در محلول های اسیدی، به شکل کاهش یافته آن، ، بی رنگ است. هنگامی که به عنوان تیتران اکسید کننده استفاده می شود محلول بی رنگ باقی مانده تا اولین قطره اضافه به محلول اضافه شود اولین حالت و طنین ماندگار رنگ ارغوانی نشانه رسیدن به نقطه پایانی است.
بعضی از مواد حالت اکسید و یا کاهش نمونه را تشخیص و معلوم می کنند. برای مثال، نشاسته با تشکیل کمپلکس آبی تیره می دهد که می تواند به عنوان علامتی برای حضور اضافه باشد (تغییر رنگ. بی رنگ به آبی)، یا تکمیل یک واکنش که در آن مصرف می شود. (تغییر رنگ: آبی به بی رنگ) مثال دیگری از شناساگر های خاص تیوسیانات است که تشکیل یک کمپلکس محلول قرمز رنگ ، با می دهد. مهمترین خاصیت شناساگر این است که نباید در واکنش احیا رسوب کنند و در حالت اکسایش و کاهش تغییر رنگ متفاوتی از خود نشان دهند. نیم واکنشی که باعث تغییر رنگ یک شناساگر اکسایش یا کاهش می شود به صورت زیر است:
اگر فرض کنیم که وقتی تغییر رنگ شناساگر از حالت به رخ می دهد. که نسبت غلظت های آن از تا باشد معادله به صورت زیر در می آید.
یک بار به جای و بار دیگر می گذاریم
کاربرد های عملی: یکی از کاربرد های عملی یدومتریاست کهازتیوسولفات برای اندازه گیری مقدار ید آزاد شده طبق واکنش زیر استفاده می شود:
تیتراسیون های اکسیداحیا برای آنالیز گستره وسیعی از آنالیز های معدنی استفاده می شوند که کاربرد هایی در بهداشت عمومی، محیط زیست و آنالیز های صنعتی دارد. یکی از مهمترین کاربرد های این نوع واکنش ها، ارزیابی مقدار کلریناسیون منابع تعیین آب می باشد که به وسیله تعیین مقدار کلکلر باقی مانده در آب به دست می آید و در آن ازقدرت اکسید کنندگی کلر برای اکسید کردن به استفاده می شود مقدار به وسیله تیتراسیون برگشتی با تعیین می گردد. که شناساگر آن N و N – دی اتیلن – P – فنیلن دی آمین و (DPD)می باشد که تغییر رنگ آن به قرمز می باشد. دیگر کاربرد این نوع واکنش ها، اندازه گیری مقدار اکسیژن حل شده می باشد در عملیات های آب و پساب کنترل اکسیژن حل شده برای اکسیداسیون هوازی مواد زائد لازم می باشد. اگر مقدار اکسیژن حل شده به زیر نقطه بحرانی برسد. باکتری های هوازی با باکتری های غیر هوازی جا به جا می شوند و اکسیداسیون مواد زائد آلی تولید گاز های نامطلوب می کنند.
از دیگر استفاده این واکنش ها برای تعیین آنالیت های آلی است که مهمترین آن ها اندازه گیری COD در آب و پساب ها می باشد. COD عبارت است ازاندازه گیری مقدار اکسیژن برای کامل کردن اکسیداسیون همه مواد آلی در نمونه به و آب.COD به وسیله رفلاکس نمونه در حضور مقدار اضافی به عنوان عامل اکسید کننده تعیین می گردد.
به طور کلی عوامل اکسید کننده مانند ، ، و استفاده می شود برای تیتر کردن آنالیت هایی که در حالت احیا خود موجود باشند. اگر آنالیت در حالت اکسایش باشد می توان آن را به وسیله یک عامل احیا کننده کمکی احیا کرد و سپس با تیتران های اکسید کننده تیتر کرد.

 

 

اکسایش-کاهش

چند واکنش اکسایش و کاهش

اُکسایــِش و کاهش (به انگلیسی: Redox) نام کلی واکنش‌های شیمیایی است که مایه تغییر عدد اکسایش اتم‌ها می‌شوند. این فرایند می‌تواند دربرگیرنده واکنش‌های ساده‌ای همچون اکسایش کربن و تبدیل آن به کربن دی‌اکسید و کاهش کربن و تبدیل آن به متان و یا واکنش‌های پیچیده‌ای چون اکسایش قند در بدن انسان طی واکنش‌های چند مرحله‌ای باشد. با کمی اغماض علمی می‌توان این فرایند را انتقال یک یا چند الکترون از یک اتم، مولکول یا یون به یک اتم، ملکول یا یون دیگر دانست. در هر واکنش اکسایش و کاهش اتم یا مولکولی الکترون از دست می‌دهد (اکسایش) و اتم یا مولکولی دیگر الکترون جذب می‌کند (کاهش) می‌یابد. در چنین واکنشی مولکول دهنده اتم اکسیده شده و ملکول گیرنده کاهیده می‌شود. در واقع تعریف ابتدایی اکسایش واکنش یک ماده با اکسیژن و ترکیب شدن با آن بوده‌است، اما با کشف الکترون اصطلاح اکسایش دقیق‌تر تعریف شد و کلیه واکنش‌هایی که طی آن ماده‌ای الکترون از دست می‌دهد اکسایش نامیده شدند. اتم‌اکسیِژن می‌تواند در چنین واکنشی شرکت داشته یا نداشته باشد.

در اثر اکسایش عدد اکسایش معمولی یک اتم یا اتم‌های یک مولکول در پی حذف الکترون‌ها افزایش می‌یابد. برای نمونه آهن (II) می‌تواند به آهن (III) اکسید شود.

-Fe2+ → Fe3+ + e

عامل اکساینده و عامل کاهنده

دو بخش واکنش اکسایش و کاهش.

زنگ زدن آهن.

اکسایش و کاهش به تنهایی انجام پذیر نیستند. چون یک ماده نمی‌تواند کاهیده شود مگر آن که هم‌زمان ماده‌ای دیگر، اکسیده گردد، ماده کاهیده شده، عامل اکسایش است و بنابراین عامل اکسنده نامیده می‌شود و ماده‌ای که خود اکسید می‌شود، عامل کاهنده می‌نامیم. همچنین در هر واکنش، مجموع افزایش اعداد اکسایش برخی عناصر، باید برابر مجموع کاهش شماره اکسایش عناصر دیگر باشد. برای نمونه در واکنش گوگرد و اکسیژن، افزایش شماره اکسایش گوگرد، ۴ است. کاهش شماره اکسایش، ۲ است، چون دو اتم در معادله شرکت دارد، کاهش همه، ۴ است.

موازنه واکنش‌های اکسایش و کاهش

واژهٔ اکسایش، ابتدا در مورد واکنش‌هایی به کار گرفته می‌شد که در آنها مواد با اکسیژن ترکیب می‌شدند، و کاهش نیز به صورت حذف یک اکسیژن از یک ترکیب اکسیژن دار تعریف می‌شد. اما معنی این واژه‌ها به تدریج گسترش یافت. امروزه، اکسایش و کاهش، بر مبنای تغییر عدد اکسایش تعریف می‌شوند. اکسایش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم افزایش می‌یابد و کاهش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم کاهش می‌یابد. برای مثال در واکنش زیر اتم S اکسیده شده (پس کاهنده‌است) و اتم O کاهیده شده (پس اکسنده‌است) است. چون که عدد اکسایش اتم S از صفر به 4+ و عدد اکسایش اتم O از صفر به 2- تغییر کرده‌است.

و همچنین واکنش زیر شامل اکسایش - کاهش نیست، چونکه عدد اکسایش هیچ اتمی تغییر نکرده‌است:

معمولاً موازنه واکنش‌هایی که شامل اکسایش - کاهش که کاکس نامیده می‌شود، دشوارتر از موازنهٔ واکنش‌هایی است که شامل اکسایش - کاهش نیست. برای موازنهٔ واکنش‌های اکسایش - کاهش از دو روش متداول استفاده می‌شود :

روش یون - الکترون

روش عدد اکسایش

روش یون - الکترون

آتش‌گیری شامل واکنش اکسایش و کاهش است که رادیکال‌های آزاد در آن نقش دارند..

  1. 1.      معادله را به دو معادلهٔ جزیی تقسیم می‌کنیم. اتم‌هایی را که عدد اکسایش خود را در هر یک از معادله‌های جزیی تغییر می‌دهند، موازنه می‌کنیم.
  2. 2.      اتم‌های O و H را در هر یک از معادله‌های جزیی موازنه می‌کنیم.
  • برای واکنشهایی که در محلول اسیدی انجام می‌شوند :

الف) برای اتم O مورد نیاز، یک به آن طرف معادله جزئی که کمبود O دارد، اضافه می‌کنیم.

ب) و H را هم با افزودن ، موازنه می‌کنیم.

برای واکنش‌هایی که در محلول بازی انجام می‌شوند :

الف) برای هر اتم O مورد نیاز، یک به آن طرف معادله جزئی که کمبود O دارد اضافه می‌کنیم.

ب) به ازای هر اتم H مورد نیاز، یک به ان طرف معادله جزئی که کمبود H دارد اضافه می‌کنیم و یک نیز در سمت مقابل قرار می‌دهیم.

  1. 1.      به هر یک از معادله‌های جزئی الکترون اضافه می‌کنیم تا بار خالص در سمت چپ معادله با بار خالص در سمت راست معادله برابر شود.
  2. 2.      در صورت لزوم یکی یا هر دو معادلهٔ جزئی را در عددی ضرب می‌کنیم تا تعداد الکترون‌های گرفته شده درمعادله جزئی دیگر برابر شود.
  3. 3.      معادله‌های جزئی را با هم جمع می‌زنیم، همچنین عبارت‌های مشترک در دو طرف معادله نهایی را جذف می‌کنیم.

مثال

واکنش زیر را که در محلول اسیدی انجام می‌شود را موازنه می‌کنیم :

  • معادله را به دو معادله جزئی تقسیم می‌کنیم و اتم‌های را در هر کدام موازنه می‌کنیم :
  • اولین معادله جزئی را می‌توان با افزودن به سمت راست و به سمت چپ، موازنه کرد. در معادله جزئی دوم باید به سمت چپ اضافه شود تا تعداد اکسیژن موازنه شود و همچنین با اضافه کردن به سمت راست، تعداد هیدروژن هم موازنه می‌شود :
  • اولین معادله را در 8 و دومی را در 5 ضرب می‌کنیم :
  • حالا معادله‌ها را با هم جمع می‌زنیم و عبارت‌های مشترک را در دو طرف، حذف می‌کنیم :

روش عدد اکسایش

در روش عدد اکسایش برای موازنه کردن واکنش‌های اکسایش - کاهش، سه مرحله وجود دارد. معادلهٔ واکنش نیتریک اسید و هیدروژن سولفید را برای نمایش این روش به کار می‌گیریم. معادلهٔ واکنش موازنه نشده به قرار زیر است :

عدد اکسایش اتم‌ها را برای شناسایی اتم‌هایی که دست خوش اکسایش - کاهش می‌شوند، تعیین می‌کنیم. که به این ترتیب نیتروژن کاهیده شده (از 5+ به 2+، کاهشی برابر 3) و گوگرد اکسیده شده (از 2- به صفر، افزایشی برابر 2) است.

ضرایب به گونه‌ای اضافه می‌شوند که کاهش کل و افزایش کل در عدد اکسایش برابر شود. افزایشی برابر با 2 و کاهشی برابر با 3 داریم که در معادله موازنه نشده آمده‌است. کوچکترین حاصلضرب مشترک 3 و 2 عدد 6 است. در نتیجه و (برای کاهش کل 6) و(برای افزایش کل 6) به کار می‌گیریم :

توجه داریم که اکنون هشت اتم هیدروژن در سمت چپ معادله داریم. با قرار دادن در سمت راست، می‌توان به همان تعداد اتمH رسید :

نکات مربوط به سنجش حجمی اکسایش – کاهش به روش پرم

پتاسیم پرمنگنات تقریبا بین تمام عوامل اکسنده استاندارد بیشترین کاربرد را دارد چون

1-     رنگ محلول این ماده به اندازه ای شدید است که معمولا به شناساگر نیازی ندارد .

2-    واکنشگر به آسانی در دسترس است .

3-    ارزان است .

اشکالاتی که استفاده از این شناساگر همراه دارد :

1-    تمایل شدیدی به اکسایش یون کلرید دارد (هیدرو کلریک اسید کاربرد زیادی دارد )

2-    پایداری محدود دارند .

تهیه و نگهداری محلول های پرمنگنات :

برای تهیه محلول پرمنگنات با پایداری مناسب باید چند نکته را رعایت کرد :

1-    مهم ترین متغیری که بر پایداری محلول پرمنگنات اثر می گذارد اثر کاتالیزی منگنز دی اکسید است . این ترکیب هنگام تهیه محلول پرمنگنات در اثر اکسایش مواد آلی موجود در آب توسط پرمنگنات تولید می شود . هم چنین آلوده کننده اجتناب ناپذیر پتاسیم پرمنگنات جامد است .

برای خارج کردن این ماده باید محلول حاصل صاف شود . البته قبل از صاف کردن محلول باید وقت کافی برای کامل شدن اکسایش آلوده کننده موجود در آب داده شود . به همین خاطر برای تسریع فرایند اکسایش محلول را می جوشانند .

2-    برای صاف کردن از کاغذ نمی توان استفاده کرد چون در اثر ترکیب با یون پرمنگنات ، منکنز دی اکسید تولید می شود.

3-    تجزیه پرمنگنات به وسیله نور، گرما ، اسیدها، بازها ، یون منگنز (II) و منگنز دی اکسد تسریع می شود. باید برای پایداری محلول پرمنگنات ، تاثیر عوامل فوق را به حداقل رساند.

4-    در حضور یون منگنز تجزیه محلول های پرمنگنات تسریع می شود و از آن جایی که این یون فراورده تجزیه است ، این جسم اثر خود کاتالیزور دارد.

5-    محلول های استاندارد شده را باید در تاریکی نگاه داشت .

6-    در هنگاخ تیتراسیون ، اگر در بورت لکه قهوه ای مشاهده شد(تولید منگنز دی اکسید) باید محلول را خارج کرده و مجددا صاف کرد ..

 

 

روش کار:

برای استاندارد کردن سدیم تیوسولفات با پتاسیم یدات و استاندارد کردن محلول ید با تیوسولفات به صورت زیر عمل می کنیم:

برای استاندارد کردن سدیم تیوسولفات با پتاسیم یدات ابتدا 20 سی سی پتاسیم یدات را درون ارلن ریخته و 50 سی سی به آن آب اضافه می کنیم و 2 گرم پتاسیم یدید به آن اضافه کرده و 2 سی سی هم هیدروکلریک اسید 6 نرمال اضافه می کنیم. حال یک بورت آورده و بورت را پر از تیوسولفات می کنیم و شروع می کنیم به تیتر کردن. همین طور که تیتر کردن ادامه می دهیم می بینیم که رنگ محلول درون ارلن زرد کم رنگ می شود، در این زمان است که به آن چند سی سی شناساگر نشاسته اضافه می کنیم و می بینیم که رنگ محلول آبی می شود که به معنای این است که هنوز ید آزاد نشده و ید درون محلول وجود دارد، پس باید به تیتر کردن ادامه دهیم. تیتر کردن را تا جایی ادامه می دهیم که محلول بی رنگ شود و در این جا است که ید آزاد        می شود و سدیم تیوسولفات استاندارد شده است.

حال که سدیم تیوسولفات را استاندارد کرده ایم می آییم و با آن محلول ید را استاندارد می کنیم. ابتدا 10 سی سی محلول ید را داخل ارلن ریخته و به آن 30 سی سی آب اضافه می کنیم و حجم محلول را به              40 سی سی میرسانیم. حال درون بورت هم سدیم تیوسولفات استاندارد شده را می ریزیم و شروع به تیتر        می کنیم. همین طور که تیتر می کنیم می بینیم که رنگ محلول زرد رنگ می شود که در حال دوباره به محلول شناساگر نشاسته اضافه می کنیم و به تیتر کردن ادامه می دهیم تا محلول بی رنگ شود که حال محلول ید با محلول سدیم تیوسولفات استاندارد شده است.

محاسبات:

2                             KIO3-

214                    3×254

0/15                   X = 0/53

 

127gr                  1000

              نرمالیته و حجم پتاسیم یدات               0/53                    X = 4/2

 

N1×V1=N2×V2

N1×18/5 = 4/2

N1=

نرمالیته سدیم تیوسولفات                       N1=0/22

 

N1×V1=N2×V2

0/2×6= N2×40

N2=

                        N1=0/03

                   نرمالیته محلول ید                              0/03×4=0/12

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم نرمالیته سدیم تیوسولفات استاندارد شده 22/0 نرمال و نرمالیته محلول ید استاندارد شده 12/0 نرمال است.

مواردخطا: 1-خطای دید  2- خالص نبودن مواد  3- کثیف بودن وسائل

   www.njavan.com وfa.wikipedia.orgوwww.matlabgah.comمنابع: سایت 

 

chemical- fany.blogfa.com و

نام و نام خانوادگی:محمد مهدی محمودی وند                                     تاریخ:13/11/1392

عنوان آزمایش:سنجش های حجمی اکسایش_کاهش

هدف آزمایش:تعیین غلظت محلول FeSO4با محلول پتاسیم دی کرومات 1/0 نرمال

مواد و ابزار لازم:پتاسیم پر منگنات ، پتاسیم اگسالات ، اسید سولفوریک ، ارلن مایر ، بورت ، چراغ گاز ، پایه ، گیره

 

تئوری آزمایش:

مقدمه:

تيتراسيونهاي اكسايش-كاهش مانند تيتراسيونهاي اسيدوباز مي باشند با اين تفاوت كه تيتراسيونهاي اكسايش-كاهش بر مبناي انتقال الكترون استوار مي باشند و همانطور كه مي دانيم عامل اكسنده ،احيا مي شود وعامل كاهنده ،اكسيد مي شود.

تیتراسیون های اکسید – احیا
تیتراسیون های کاهشی مدت کوتاهی بعد از تیتراسیون اسید و باز معرفی و شناخته شدند. در اولین متد ها از قدرت اکسید کنندگی در آب (مخلوطی از ) برای تعیین کمی آن استفاده می شد.
به مرور متد های تیتراسیون اکسایش – کاهش با معرفی به عنوان تیترانتهای اکسید کننده و به عنوان تیترانتهای کاهشی، رو به افزایش نهاده به هر حال کاربرد تیتراسیون کاهشی برای گستره وسیعی از نمونه ها بخاطرکمبود محلول های شناساگر محدود می شد.
تیترانتهایی که در فرم های اکسایشی و کاهشی خودشان رنگ های متفاوتی داشتند می توانستند به عنوان اندیکاتور خودشان نیز استفاده شوند. به عنوان مثال رنگ ارغوانی به عنوان رنگ شناساگر در نظر گرفته می شد از آن جائی که وقتی به کاهش می یافت رنگ آن نیز بی رنگ می شد.
ولی به هر حال دیگر تیترانتها نیاز به یک شناساگر چشمی داشتند که به محلول اضافه شود. یکی از اولین این شناساگر دی فنیل آمین بود که در دهه 1920 معرفی شد و به مرور با افزایش این شناساگر ها کاربرد تیتراسیون های اسید احیا نیز بیشتر شد.
منحنی های تیتراسیون های اکسایش – کاهش
برای ارزیابی تیتراسیون های اکسید – احیا باید شکل منحنی را بشناسیم. در یک تیتراسیون اسید – باز یا یک تیتراسیون کمپلکسومتری منحنی تیتراسیون تغییر در غلظت ( به عنوان PH) یا (به عنوان PM) را در برابر تغییرات حجم واکنشگر یا تیتر کننده را نشان می دهد. برای تیتراسیون اکسید – احیا باید نیروی پتانسیل شیمیایی را در برابر حجم مونتیور کرد. برای مثال، درنظر بگیرید یک تیتراسیون که در آن آنالیت در یک شکل
کاهش یافته، ، به وسیله یک تیتر کننده در فرم اکسید شونده آن تیتر می گردد. واکنش تیتراسیون به صورت زیر است:
پتانسیل برای این واکنش از اختلاف میان پتانسیل های احیا برای نیمه واکنش های اکسید و احیا به دست می آید، بنابراین:
بعد از هر اضافه کردن تیترانت، واکنش بین آنالیت و تیترانت به حالت تعادل می رسد پس پتانسیل الکترو شیمیایی واکنش، ، صفر می گردد و متعاقباً، پتانسیل برای هر دو نیم واکنش را می توان برای مونیتور کردن پیشرفت واکنش استفاده کرد. قبل از نقطه پایانی مخلوط تیتراسیون شامل مقادیر پذیرفنتی از شکل های اکسید و احیا آنالیت می باشد، اما حاوی مقدار خیلی کمی از تیترانت که هنوز واکنش نداده می باشد. بنابراین، بهتر است که از معادله نرنست نیم واکنش آنالیت استفاده شود.
بعد از نقطه پایانی استفاده از نیم واکنش تیترانت برای تشکیل معادله نرنست آسان تر است از آن جائی که مقدار کافی از شکل های احیا و اکسید موجود هستند.
محاسبه منحنی تیتراسیون:
به عنوان مثال منحنی تیتراسیون را برای تیتراسیون محلول با استفاده از محلول نرمال محاسبه می کنیم.
ثابت تعادل این واکنش بسیار بزرگ است (در حدود ) بنابراین ما می توانیم فرض کنیم که آنالیت و تیترانت کاملاً با هم واکنش می دهند.
در ابتدا مقدار حجم مورد نیاز را برای رسیدن به نقطه اکی والان محاسبه می کنیم. در نقطه پایانی، داریم
پس برای رسیدن به نقطه پایانی لازم است در این جا چون 1 = n است. نرمالیته ومولاریته با هم برابرند. قبل از نقطه اکی والان از پتانسیل نیم واکنش آنالیت برای محاسبه استفاده می کنیم.
محاسبه غلظت های بعد از اضافه کردن محلول
از نقطه اکی والان تعداد مول های موجود و مول های اضافه شده، با هم برابرند برای به دست آوردن ، دو معادله نرنست () را با هم جمع می کنیم. ابتدا دو نیم واکنش را می نویسیم.
محل نقطه اکی والان:
هر چه واکنش کاملتر باشد، تغییر در پتانسیل الکترود سیستم بزرگتر است و نقطه هم ارزی مشخص تر.
در تیتراسیون های اسیدباز و تیتراسیون های کمپلکسومتری، نقطه پایانی تقریباً در نقطه خم منحنی در هنگامیکه منحنی به سمت بالا می رود قرار دارد و این نقطه تقریباً در وسط منحنی قرار دارد و این باعث می شود که پیدا کردن آن آسان باشد و آن را یک نقطه اکی والان تقارنی یا متقارن می نامیم.
هنگامی که استوکیومتری یک واکنش اکسید – احیا متقارن باشد (یک مول آنالیت برابر یک مول تیترانت) باشد، منحنی نیز متقارن است اما اگر استوکیومتری متقارن نباشد نقطه پایانی در وسط قرار نمی گیرد و ممکن است به بالاتر یا پایین تر منتقل گردد. در این حالت نقطه اکی والان را غیر متقارن می نامند.
تشخیص نقطه پایانی با استفاده از شناساگر ها
سه نوع از شناساگر ها برای تشخیص نقطه پایانی تیتراسیون های کاهشی استفاده می شود. بعضی از تیترانتها، مانند ، در حالت اکسایش و کاهش در محلول رنگ های کاملاً متفاوتی دارند. محلول کاملاً ارغوانی می باشد، در محلول های اسیدی، به شکل کاهش یافته آن، ، بی رنگ است. هنگامی که به عنوان تیتران اکسید کننده استفاده می شود محلول بی رنگ باقی مانده تا اولین قطره اضافه به محلول اضافه شود اولین حالت و طنین ماندگار رنگ ارغوانی نشانه رسیدن به نقطه پایانی است.
بعضی از مواد حالت اکسید و یا کاهش نمونه را تشخیص و معلوم می کنند. برای مثال، نشاسته با تشکیل کمپلکس آبی تیره می دهد که می تواند به عنوان علامتی برای حضور اضافه باشد (تغییر رنگ. بی رنگ به آبی)، یا تکمیل یک واکنش که در آن مصرف می شود. (تغییر رنگ: آبی به بی رنگ) مثال دیگری از شناساگر های خاص تیوسیانات است که تشکیل یک کمپلکس محلول قرمز رنگ ، با می دهد. مهمترین خاصیت شناساگر این است که نباید در واکنش احیا رسوب کنند و در حالت اکسایش و کاهش تغییر رنگ متفاوتی از خود نشان دهند. نیم واکنشی که باعث تغییر رنگ یک شناساگر اکسایش یا کاهش می شود به صورت زیر است:
اگر فرض کنیم که وقتی تغییر رنگ شناساگر از حالت به رخ می دهد. که نسبت غلظت های آن از تا باشد معادله به صورت زیر در می آید.
یک بار به جای و بار دیگر می گذاریم
کاربرد های عملی: یکی از کاربرد های عملی یدومتریاست کهازتیوسولفات برای اندازه گیری مقدار ید آزاد شده طبق واکنش زیر استفاده می شود:
تیتراسیون های اکسیداحیا برای آنالیز گستره وسیعی از آنالیز های معدنی استفاده می شوند که کاربرد هایی در بهداشت عمومی، محیط زیست و آنالیز های صنعتی دارد. یکی از مهمترین کاربرد های این نوع واکنش ها، ارزیابی مقدار کلریناسیون منابع تعیین آب می باشد که به وسیله تعیین مقدار کلکلر باقی مانده در آب به دست می آید و در آن ازقدرت اکسید کنندگی کلر برای اکسید کردن به استفاده می شود مقدار به وسیله تیتراسیون برگشتی با تعیین می گردد. که شناساگر آن N و N – دی اتیلن – P – فنیلن دی آمین و (DPD)می باشد که تغییر رنگ آن به قرمز می باشد. دیگر کاربرد این نوع واکنش ها، اندازه گیری مقدار اکسیژن حل شده می باشد در عملیات های آب و پساب کنترل اکسیژن حل شده برای اکسیداسیون هوازی مواد زائد لازم می باشد. اگر مقدار اکسیژن حل شده به زیر نقطه بحرانی برسد. باکتری های هوازی با باکتری های غیر هوازی جا به جا می شوند و اکسیداسیون مواد زائد آلی تولید گاز های نامطلوب می کنند.
از دیگر استفاده این واکنش ها برای تعیین آنالیت های آلی است که مهمترین آن ها اندازه گیری COD در آب و پساب ها می باشد. COD عبارت است ازاندازه گیری مقدار اکسیژن برای کامل کردن اکسیداسیون همه مواد آلی در نمونه به و آب.COD به وسیله رفلاکس نمونه در حضور مقدار اضافی به عنوان عامل اکسید کننده تعیین می گردد.
به طور کلی عوامل اکسید کننده مانند ، ، و استفاده می شود برای تیتر کردن آنالیت هایی که در حالت احیا خود موجود باشند. اگر آنالیت در حالت اکسایش باشد می توان آن را به وسیله یک عامل احیا کننده کمکی احیا کرد و سپس با تیتران های اکسید کننده تیتر کرد.

اکسایش-کاهش

چند واکنش اکسایش و کاهش

اُکسایــِش و کاهش (به انگلیسی: Redox) نام کلی واکنش‌های شیمیایی است که مایه تغییر عدد اکسایش اتم‌ها می‌شوند. این فرایند می‌تواند دربرگیرنده واکنش‌های ساده‌ای همچون اکسایش کربن و تبدیل آن به کربن دی‌اکسید و کاهش کربن و تبدیل آن به متان و یا واکنش‌های پیچیده‌ای چون اکسایش قند در بدن انسان طی واکنش‌های چند مرحله‌ای باشد. با کمی اغماض علمی می‌توان این فرایند را انتقال یک یا چند الکترون از یک اتم، مولکول یا یون به یک اتم، ملکول یا یون دیگر دانست. در هر واکنش اکسایش و کاهش اتم یا مولکولی الکترون از دست می‌دهد (اکسایش) و اتم یا مولکولی دیگر الکترون جذب می‌کند (کاهش) می‌یابد. در چنین واکنشی مولکول دهنده اتم اکسیده شده و ملکول گیرنده کاهیده می‌شود. در واقع تعریف ابتدایی اکسایش واکنش یک ماده با اکسیژن و ترکیب شدن با آن بوده‌است، اما با کشف الکترون اصطلاح اکسایش دقیق‌تر تعریف شد و کلیه واکنش‌هایی که طی آن ماده‌ای الکترون از دست می‌دهد اکسایش نامیده شدند. اتم‌اکسیِژن می‌تواند در چنین واکنشی شرکت داشته یا نداشته باشد.

در اثر اکسایش عدد اکسایش معمولی یک اتم یا اتم‌های یک مولکول در پی حذف الکترون‌ها افزایش می‌یابد. برای نمونه آهن (II) می‌تواند به آهن (III) اکسید شود.

-Fe2+ → Fe3+ + e

عامل اکساینده و عامل کاهنده

دو بخش واکنش اکسایش و کاهش.

زنگ زدن آهن.

اکسایش و کاهش به تنهایی انجام پذیر نیستند. چون یک ماده نمی‌تواند کاهیده شود مگر آن که هم‌زمان ماده‌ای دیگر، اکسیده گردد، ماده کاهیده شده، عامل اکسایش است و بنابراین عامل اکسنده نامیده می‌شود و ماده‌ای که خود اکسید می‌شود، عامل کاهنده می‌نامیم. همچنین در هر واکنش، مجموع افزایش اعداد اکسایش برخی عناصر، باید برابر مجموع کاهش شماره اکسایش عناصر دیگر باشد. برای نمونه در واکنش گوگرد و اکسیژن، افزایش شماره اکسایش گوگرد، ۴ است. کاهش شماره اکسایش، ۲ است، چون دو اتم در معادله شرکت دارد، کاهش همه، ۴ است.

موازنه واکنش‌های اکسایش و کاهش

واژهٔ اکسایش، ابتدا در مورد واکنش‌هایی به کار گرفته می‌شد که در آنها مواد با اکسیژن ترکیب می‌شدند، و کاهش نیز به صورت حذف یک اکسیژن از یک ترکیب اکسیژن دار تعریف می‌شد. اما معنی این واژه‌ها به تدریج گسترش یافت. امروزه، اکسایش و کاهش، بر مبنای تغییر عدد اکسایش تعریف می‌شوند. اکسایش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم افزایش می‌یابد و کاهش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم کاهش می‌یابد. برای مثال در واکنش زیر اتم S اکسیده شده (پس کاهنده‌است) و اتم O کاهیده شده (پس اکسنده‌است) است. چون که عدد اکسایش اتم S از صفر به 4+ و عدد اکسایش اتم O از صفر به 2- تغییر کرده‌است.

و همچنین واکنش زیر شامل اکسایش - کاهش نیست، چونکه عدد اکسایش هیچ اتمی تغییر نکرده‌است:

معمولاً موازنه واکنش‌هایی که شامل اکسایش - کاهش که کاکس نامیده می‌شود، دشوارتر از موازنهٔ واکنش‌هایی است که شامل اکسایش - کاهش نیست. برای موازنهٔ واکنش‌های اکسایش - کاهش از دو روش متداول استفاده می‌شود :

روش یون - الکترون

روش عدد اکسایش

روش یون - الکترون

آتش‌گیری شامل واکنش اکسایش و کاهش است که رادیکال‌های آزاد در آن نقش دارند..

  1. 1.      معادله را به دو معادلهٔ جزیی تقسیم می‌کنیم. اتم‌هایی را که عدد اکسایش خود را در هر یک از معادله‌های جزیی تغییر می‌دهند، موازنه می‌کنیم.
  2. 2.      اتم‌های O و H را در هر یک از معادله‌های جزیی موازنه می‌کنیم.
  • برای واکنشهایی که در محلول اسیدی انجام می‌شوند :

الف) برای اتم O مورد نیاز، یک به آن طرف معادله جزئی که کمبود O دارد، اضافه می‌کنیم.

ب) و H را هم با افزودن ، موازنه می‌کنیم.

برای واکنش‌هایی که در محلول بازی انجام می‌شوند :

الف) برای هر اتم O مورد نیاز، یک به آن طرف معادله جزئی که کمبود O دارد اضافه می‌کنیم.

ب) به ازای هر اتم H مورد نیاز، یک به ان طرف معادله جزئی که کمبود H دارد اضافه می‌کنیم و یک نیز در سمت مقابل قرار می‌دهیم.

  1. 1.      به هر یک از معادله‌های جزئی الکترون اضافه می‌کنیم تا بار خالص در سمت چپ معادله با بار خالص در سمت راست معادله برابر شود.
  2. 2.      در صورت لزوم یکی یا هر دو معادلهٔ جزئی را در عددی ضرب می‌کنیم تا تعداد الکترون‌های گرفته شده درمعادله جزئی دیگر برابر شود.
  3. 3.      معادله‌های جزئی را با هم جمع می‌زنیم، همچنین عبارت‌های مشترک در دو طرف معادله نهایی را جذف می‌کنیم.

مثال

واکنش زیر را که در محلول اسیدی انجام می‌شود را موازنه می‌کنیم :

  • معادله را به دو معادله جزئی تقسیم می‌کنیم و اتم‌های را در هر کدام موازنه می‌کنیم :
  • اولین معادله جزئی را می‌توان با افزودن به سمت راست و به سمت چپ، موازنه کرد. در معادله جزئی دوم باید به سمت چپ اضافه شود تا تعداد اکسیژن موازنه شود و همچنین با اضافه کردن به سمت راست، تعداد هیدروژن هم موازنه می‌شود :
  • اولین معادله را در 8 و دومی را در 5 ضرب می‌کنیم :
  • حالا معادله‌ها را با هم جمع می‌زنیم و عبارت‌های مشترک را در دو طرف، حذف می‌کنیم :

روش عدد اکسایش

در روش عدد اکسایش برای موازنه کردن واکنش‌های اکسایش - کاهش، سه مرحله وجود دارد. معادلهٔ واکنش نیتریک اسید و هیدروژن سولفید را برای نمایش این روش به کار می‌گیریم. معادلهٔ واکنش موازنه نشده به قرار زیر است :

عدد اکسایش اتم‌ها را برای شناسایی اتم‌هایی که دست خوش اکسایش - کاهش می‌شوند، تعیین می‌کنیم. که به این ترتیب نیتروژن کاهیده شده (از 5+ به 2+، کاهشی برابر 3) و گوگرد اکسیده شده (از 2- به صفر، افزایشی برابر 2) است.

ضرایب به گونه‌ای اضافه می‌شوند که کاهش کل و افزایش کل در عدد اکسایش برابر شود. افزایشی برابر با 2 و کاهشی برابر با 3 داریم که در معادله موازنه نشده آمده‌است. کوچکترین حاصلضرب مشترک 3 و 2 عدد 6 است. در نتیجه و (برای کاهش کل 6) و(برای افزایش کل 6) به کار می‌گیریم :

توجه داریم که اکنون هشت اتم هیدروژن در سمت چپ معادله داریم. با قرار دادن در سمت راست، می‌توان به همان تعداد اتمH رسید :

 

نکات مربوط به سنجش حجمی اکسایش – کاهش به روش پرم

پتاسیم پرمنگنات تقریبا بین تمام عوامل اکسنده استاندارد بیشترین کاربرد را دارد چون

1-     رنگ محلول این ماده به اندازه ای شدید است که معمولا به شناساگر نیازی ندارد .

2-    واکنشگر به آسانی در دسترس است .

3-    ارزان است .

اشکالاتی که استفاده از این شناساگر همراه دارد :

1-    تمایل شدیدی به اکسایش یون کلرید دارد (هیدرو کلریک اسید کاربرد زیادی دارد )

2-    پایداری محدود دارند .

تهیه و نگهداری محلول های پرمنگنات :

برای تهیه محلول پرمنگنات با پایداری مناسب باید چند نکته را رعایت کرد :

1-    مهم ترین متغیری که بر پایداری محلول پرمنگنات اثر می گذارد اثر کاتالیزی منگنز دی اکسید است . این ترکیب هنگام تهیه محلول پرمنگنات در اثر اکسایش مواد آلی موجود در آب توسط پرمنگنات تولید می شود . هم چنین آلوده کننده اجتناب ناپذیر پتاسیم پرمنگنات جامد است .

برای خارج کردن این ماده باید محلول حاصل صاف شود . البته قبل از صاف کردن محلول باید وقت کافی برای کامل شدن اکسایش آلوده کننده موجود در آب داده شود . به همین خاطر برای تسریع فرایند اکسایش محلول را می جوشانند .

2-    برای صاف کردن از کاغذ نمی توان استفاده کرد چون در اثر ترکیب با یون پرمنگنات ، منکنز دی اکسید تولید می شود.

3-    تجزیه پرمنگنات به وسیله نور، گرما ، اسیدها، بازها ، یون منگنز (II) و منگنز دی اکسد تسریع می شود. باید برای پایداری محلول پرمنگنات ، تاثیر عوامل فوق را به حداقل رساند.

4-    در حضور یون منگنز تجزیه محلول های پرمنگنات تسریع می شود و از آن جایی که این یون فراورده تجزیه است ، این جسم اثر خود کاتالیزور دارد.

5-    محلول های استاندارد شده را باید در تاریکی نگاه داشت .

6-    در هنگاخ تیتراسیون ، اگر در بورت لکه قهوه ای مشاهده شد(تولید منگنز دی اکسید) باید محلول را خارج کرده و مجددا صاف کرد ..

 

 

روش کار:

برای تعیین غلظت محلول FeSO4با محلول پتاسیم دی کرومات 1/0 نرمال به صورت زیر عمل می کنیم:

ابتدا محلول پتاسیم دی کرومات(K2Cr2o7)1/0 نرمال را با توجه به تهیه ساخت در کتاب درست می کنیم و حجم معینی از آن را درون بورت می ریزیم. بعد درون یک ارلن 10 سی سی از سولفات آهن(FeSO4) که نرمالیته آن را نداریم و میخواهیم بدست آوریم می ریزیم سپس 2 سی سی اسید سولفوریک(H2SO4) 6 نرمال به داخل ارلن می ریزیم. حدود 5/0 سی سی فسفریک اسید(H3PO4) غلیظ به آن اضافه می کنیم و چند قطره شناساگر به آن اضافه می کنیم.

حال شروع می کنیم به تیتر کردن، ابتدا محلول بی رنگ است و هر دفعه که پتاسیم دی کرومات به داخل ارلن اضافه می شود رنگ محلول بنفش رنگ شده و دوباره بی رنگ می شود تا جایی که رنگ محلول بین بنفش و آبی کم رنگ ثابت می ماند که در این لحظه حدودا 4 سی سی پتاسیم دی کرومات استفاده شده است. تیتر کردن را ادامه می دهیم تا جایی که رنگ محلول ارغوانی شدید یا بنفش آبی پر رنگ شده و دیگر اضافه کردن پتاسیم دی کرومات دیگر تاثیری در رنگ محلول نداشته باشد که در این لحظه حدودا 10 سی سی از پتاسیم دی کرومات استفاده شده است. حال این آزمایش را چند بار دیگر انجام می دهیم تا به یک حجم ثابت در پتاسیم دی کرومات برسیم.

محاسبات:

N1×V1=N2×V2

N1×10=0/1×10

N1=

نرمالیته سولفات آهن                       N1=0/1

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که با این آزمایش می توان نرمالیته سولفات آهن  را بدست آوریم که 1/0 نرمال است.

مواردخطا: 1-خطای دید  2- خالص نبودن مواد  3- کثیف بودن وسائل

   www.njavan.com وfa.wikipedia.orgوwww.matlabgah.comمنابع: سایت 

 

chemical- fany.blogfa.com و

شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : محمد مهدی محمودی وند

نام و نام خانوادگی:محمد مهدی محمودی وند                                     تاریخ:22/10/1392

عنوان آزمایش:تعیین سختی آب

هدف آزمایش:تعیین سختی موقت و سختی کل آب

مواد و ابزار لازم:آب ، هیدروکلریک اسید ، شناساگر متیل اورانژ ، بافر pH=10، شناساگر اریوکرم بلاکتیو ، محلول نمک EDTA

 

تئوری آزمایش:

اندازه گیری میزان سختی آب :

به طورکلی دونوع سختی داریم :  1- دایم   2- موقت

وقتی که یونهایی مثل  درآب حل شده باشداین آب دارای سختی است .

 باعث می شودکه PH آب باران پایین آمده و آب خاصیت اسیدی پیداکند .  که باحرارت دادن می توان یونهای فوق راخارج کرد .

چنین ترکیبی دارای سختی موقت است که می توان باحرارت دادن  راجداکرد ولی اگراین یونهابه صورتی باشندکه به وسیلة حرارت دادن جدانشوندمی گوئیم ترکیب مادارای سختی دایم است .  که می توان بااستفاده ازترکیباتی مثل  ( کربنات سدیم ) یونهاراجداکرد . 

سختی موقت  +  سختی دایم  =  سختی کل

مهمترین عامل ازخواص آب سختی آن است .  درجة سختی آب عبارت است ازتعدادمیلی اکی والان گرم های یون های کلسیم ومنیزیم دریک دسی مترمکعب آب .  مقدار   یون کلسیم و  یون منیزیم راواحدسختی آب انتخاب می کنند .

به طورکلی سه نوع سختی وجوددارد : 1- سختی موقت 2- سختی دایم   3-سختی کل

سختی موقت :این سختی به دلیل وجودبی کربناتهای کلسیم ومنیزیم است که دراثرجوشیدن به کربناتهای نامحلول تبدیل می شوندوبه صورت جامدته نشین می گردند .

2- سختی دایمی :‌این سختی شامل آن دسته ازنمک های کلسیم ومنیزیم است که دراثرجوشیدن آب به صورت محلول باقی می مانند .

3- سختی کل : مجموع سختی های دایمی و موقتی راسختی کل می گویند . آبی راکه هرکیلوگرم آن کمترازیک گرم نمک داشته باشد آب شیرین می گویند وآبی راکه درهرکیلوگرم آن بیش از یک گرم نمک وجودداشته باشدآب شورمی گویند . آبی که درهر آن کمتراز3 میلی گرم اکی والان گرم نمک های وجودداشته باشدآب نرم می گویند . آبی که درهردسی مترمکعب آن بیش از 3 میلی اکی والان گرم نمک های وجودداشته باشدراآب نیم سخت گویند . وآبی که درهر ازآن 4 تا 10 میلی گرم اکی والان گرم موجودباشد راآب سخت می گویند .

  • ·                  آب سخت آبی است که حاوی از قبیل ترکیبات ، کلسیم، منیزیم و غیره‌است.
  • ·                  سختی آب بر دو نوع است: دائمی و موقت.
  • ·                  سختی بطور عمده بر اساس دو فلز کلسیم و منیزیم سنجیده می‌شود. بطور کلی عوامل سختی کاتیون‌ها می‌باشند مانند آلومینیوم، آهن، منگنز و روی در سختی آب شرکت می‌کنند ولی کلسیم و منیزیم به مقدار زیاد وجود دارد و کاتیون‌های دیگر یا وجود ندارند یا به مقدار خیلی کم هستند. سختی کل (TH) مجموع مقدار کلسیم (Ca) و منیزیم (Mg) می‌باشد. سختی دائم یا سختی غیرکربناتی (Noncarbonated Hardness) شامل سختی بدون نمک‌های بی کربناتی (مانند کلرور، سولفات و غیره) می‌باشد. سختی موقت یا سختی کربناتی (carbonated Hardness) شامل بی کربنات کلسیم و منیزیم است و از تفاوت سختی کل (TH) و سختی دائم بدست می‌آید.

تغییرات سختی آب

میزان شدت سختی آب، به بستر جریان آب در سطح و زیر زمین بستگی دارد. آبهای نواحی آهکی سختی زیادتری تا آبهای نواحی گرانیتی و یا شنی دارند. سختی آب در طول زمان نیز تغییر پذیر است. معمولاً سختی آبها در فصل باران کم و در فصل خشکی زیاد می‌شود. و بعضی مواقع هم در فصول پر باران و مرطوب مثل غارها ایجاد شود.

فواید آب سخت

معمولاً شکستگی استخوانهای آنهایی که آب سخت می‌آشامند زودتر بهبود می‌یابد.

مضرات آب سخت

با وجود فواید آب سخت، سختی بیش از حد آب نیز مضراتی دارد.یکی از این مضرات این است که نوشیدن بیش از حد آب سخت موجب رسوب در افراد سنگ ساز می شود و همچنین موجب بیماری های گوارشی بالخصوص سنگ کلیه است.بنابراین بیشتر توصیه می شود از آب سبک برای شرب استفاده کرد و منیزیم و کلسیم مورد نیاز بدن را از غذاها و یا سبزیجات و میوه جات تهیه نمود. آب سخت موجب از دست دادن طعم و مزه نوشیدنی‌ها می‌شود. دیر پخته شدن و سفتی حبوبات با آب سخت از دیگر عوارض آن است. به علاوه، آب سخت به جداره دیگهای بخار آسیب زده باعث خوردگی و ایجاد قشر آهکی بر روی جداره دیگ‌ها و تأسیسات مرتبط می‌شود. خوب کف نکردن صابون و موجب افزایش مصرف صابون از دیگر اثرات سختی آب است.

رفع سختی آب

در تجارت مواد شیمیایی گوناگونی برای رفع سختی آب به فروش می‌رسد که دارای کربنات سدیم هستند. این مواد سختی آب را قبل از ورود به دیگها می گیرند و یا در دیگ بر اثر افزودن این مواد آهک و گچ را رسوب می‌دهند و دیگر این رسوب محکم به جدار دیگ نمی‌چسبد و به اصطلاح آن را نرم می‌کنند. به طوری که می‌توان آنرا به آسانی پاک نمود.[۲] بهترین روش برای رفع سختی آب استفاده از یک میدان مغناطیسی است. که با مغناطیسی کردن آب از چسبیدن رسوبات به محل عبور آب جلوگیری می‌شود.

درجه سختی آب

درجه سختی آب از روی مقدار کلسیم و منیزیم موجود در آن تعیین می‌شود. درجه‌بندی شدت میزان سختی آب، استاندارد مشخص ندارد و در نقاط مختلف دنیا متفاوت است. در آلمان اگر آبی ده میلی گرم CaO در یک لیتر داشته باشد می‌گویند درجه سختی آب یک است. در فرانسه اگر آبی در یک لیتر ده میلی گرم کربنات کلسیم یا همسنگ آن داشته باشد می‌گویند که یک درجه سختی دارد. در انگلستان اگر آبی ده میلی گرم کربنات کلسیم و یا همسنگ آن کربنات منیزیم در ۰٫۷ لیتر داشته باشد یک درجه سختی دارد.

برای تعیین سریع سختی آب در آلمان، از قرصهای آماده شده برای این کار استفاده می‌شود. در یک لوله آزمایش مخصوص و مدرج آب مورد آزمایش را تا خط نشان لوله پر می‌نمایند و به‌وسیله معرفی که همراه بسته قرصهاست رنگ این آب را قرمز می‌کنند و آگاه آنقدر از این قرصها در آن می‌اندازند تا رنگ آب سبز گردد. شماره قرصهای ریخته شده در لوله آزمایش برابر درجه سختی آب می‌باشد. دقت این روش تا نیم درجه‌است. [۲] پس سختی آب یه منظور اضافه شدن قابل توجهی از مقادیر mg.fe.ca است.

اندازه گیری

سختی آب با اندازه‌گیری‌های صنعتی و آزمایشگاهی تعیین می‌شود. سختی آب، که هر دو یون‌های Ca+2 و Mg+2 را شامل می‌شود، بر حسب میلی‌گرم بر لیتر mg/L یا در یک میلیون ppm بیان می‌شود.

شهرهای با سختی آب بالا در کشور ایران

بسیاری از شهرهای کویریایران که خاک قلیایی (خاکی مملو از فلزات قلیایی خاکی)دارند، از جمله شهرهای قم، زاهدان، گرمسار و سمنان هستند که میزان سختی آب در آنها بالاست، به طوری که در استان‌های سیستان و سمنان، سالانه چندین بار باید پوشالهای کولر را به علت اینکه مقدار فراوانی املاح روی آن رسوب کرده‌است تعویض کرد.

راه حل سختی زدایی آب شرب

یکی از روش‌های سختی‌زدایی، استفاده از سامانه‌های است که با قیمت ناچیزی می‌توان آن را تهیه کرد. روش کار آن موئینگی معکوس است و خروجی آب این دستگاه‌ها در حد آب آشامیدنی استاندارد می‌باشد.

عناصر ایجاد کننده سختی آب

صابون عمدتا توسطکلسیمومنیزیمقابل ترسیب است، ولی به غیر از آنهافلزاتدیگری نظیرآلومینیوم،آهن،منگنز،استرانسیموروینیز در ایجاد سختیآبشرکت می‌کنند، ولی از این نظر که دوعنصراولی در مقادیر زیاد در آبهای طبیعی وجود دارند، لذا سختی آب بطور عمده بر اساس این دو سنجیده می‌شود. ولی با وجود این ، اگر مقادیر فلزات دیگر قابل توجه باشد، باید آنها را نیز محسوب داشت.

محاسبه سختی آب

مقدار سختی آب ، برحسب اکی‌والانهایکربنات کلسیمآنها محاسبه و بیان می‌شود.

تقسیم بندی سختی آب

سختی آب را می‌توان به دو نوع تقسیم کرد:

سختی موقت

سختی موقت (Temporary Hardner) راسختی کربناتی (Carbonate Hardner) نیز می‌نامند. این سختی ، مولود بی‌کربنات کلسیم ومنیزیم است که عمدتا به کمک حرارت و یا ازدیادPHکاهش می‌یابد.

سختی دائم

سختی دائم (Permanent Hardner) راسختی غیرکربناتی (Noncarbonate Hardner) نیز می‌نامند. این سختی ، با حرارت دادن قابل حذف نیست.

اهمیت سختی آب

مقدار سختی آب ، علاوه بر اینکه در آبهای صنعتی اهمیت وافر دارد، از نظر بهداشت عمومی نیز اهمیت خاصی دارد. کلسیم که یکی از عوامل سختی آب است، در رشد استخوان و حفظ تعادل بدن دخالت داشته، ولی به همان اندازه ،سولفات کلسیمبه علت کمی قابلیت هضم ، ناراحتیهایی در دستگاه هاضمه بوجود می‌آورد.
گاهی توصیه می‌شود که جهت تامین بهداشت و سلامت مصرف کنندگان ،آهکبه آب آشامیدنی افزوده شود. بعضی دانشمندان معتقدند، بهتر است کلسیم و منیزیم لازم بدن توسط غذا تامین شود و حتی‌الامکان از آبهای سبک برای شرب استفاده شود. باید توجه داشت که بدن نسبت به سنگینی موجود در آب مورد مصرف خود حساسیت دارد، چنانچه این نوشیدنی تغییر یابد، ممکن است در دستگاه گوارش ایجاد اخلال نماید و این موضوع را به اصطلاحآب به آب شدنمی‌گویند.

طبقه بندی آب از نظر سختی

سختی آب (کربنات کلسیم mg/lit)

55 - 5

100 - 56

200 - 101

500 - 201

نوع آب

سبک

سختی کم

متوسط

خیلی سخت

 

 

در بعضی از طبقه بندیها حداکثر سختی آبهای قابل شرب ، 300 میلی گرم در لیتر کربنات کلسیم تعیین شده است.

تاثیر قلیائیت در سختی آب

اگر قلیائیت کل آب ، مساوی یا بیشتر از سختی کل باشد، تمام سختی آب به صورت سختی کربناتی خواهد بود. در صورتی که که قلیائیت کل ، کمتر از سختی باشد، سختی کربناتی آب معادل قلیائیت بوده و سختی دائم ، اختلاف بینسختی کلوقلیائیتاست.

واحدهای بکار رفته در سختی آب

در صورتی که مقادیرکاتیونهای مختلفبرحسب میلی گرم بر لیتر (ppm) در دست باشد، معمولا جهت سهولت ، به کمک فاکتورهایی که از تقسیم وزن مولکولی کربنات کلسیم به وزن اتمی هر یک از عناصر بدست آمده ، کلیه این مقادیر برحسب کربنات کلسیم محاسبه و بیان می‌گردد. سختی آب ، معمولا بر حسب ppm یعنی mg/lit بیان می‌شود. علاوه بر این ، واحدهای آلمانی ، انگلیسی ، فرانسوی ، آمریکایی را نیز در بیان آن بکار می‌برند؛
هر یک از درجات فوق به ترتیب برابر 17.9 و 14.3 و 10 و 17.2 میلی گرم در لیتر کربنات کلسیم است.

 

 

روش کار:

برای بدست آوردن سختی موقت و سختی دائم آب به صورت زیر عمل می کنیم:

برای بدست آوردن سختی موقت آب، ابتدا cc100 آب را درون یک ارلن می ریزیم و به آن چند قطره شناساگر متیل اورانژ اضافه می کنیم. بعد یک بورت را برداشته و درون بورت اسید کلریدریک 0.1 نرمال می ریزیم و پس از هواگیری آن را به کمک گیره به پایه وصل می کنیم. بعد یک برگه سفید زیر ارلن گذاشته و تیتر کردن را شروع می کنیم. در حال تیتر کردن می بینیم که رنگ محلول زرد رنگ می شود و در این حالت تیترکردن را متوقف می کنیم که در این حالت با اضافه کردن یک قطره اسید کلریدریک رنگ محلول از زرد رنگ به نارنجی مایل به قرمز تغییر می کند که نشان از از بین رفتن سختی موقت آب است. حجم اسید مصرف شده در این آزمایش 1.5 سی سی  و نرمالیته آن 0.1 نرمال است. حال با گذاشتن اعداد در فرمول، سختی موقت آب را بدست می آوریم.

حال برای بدست آوردن سختی کل و پس از آن در فرمول گذاشتن و بدست آوردن سختی دائم، درون یک ارلن cc100 آب می ریزیم و cc5 بافر 10 به محلول درون ارلن اضافه می کنیم و چند قطره هم شناساگر اریوکرم بلاکتیو به آن اضافه می کنیم. حال بورتی را آورده و درون آن  EDTA   0.05 نرمال می ریزیم و به کمک گیره به سه پایه وصل می کنیم. حال یک کاغذ سفید زیر ارلن قرار می دهیم و شروع می کنیم به تیترکردن. رنگ محلول درون ارلن قرمز رنگ بوده و با تیترکردن رنگ محلول آبی رنگ می شود. تیترکردن را تا جایی ادامه می دهیم که رنگ محلول آبی رنگ شود و اگر یک قطره دیگر اضافه کنیم رنگ محلول آبی مایل به سبز درست می شود که نشان از از بین رفتن سختی کل است. ضمنا EDTA مصرف شده حدودا  1 سی سی می باشد.

محاسبات:

Ht = VHCl × NHCl ×10

Ht = 2 × 0.1 × 10

Ht = 2

 

HT =

HT =

HT =0.5

 

 

Hp = HT_ Ht

Hp = 0.5 _ 2

Hp =1.5

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که با این آزمایش سختی موقت آب 2 و سختی دائم آب 1.5 است.

مواردخطا: 1-خطای دید  2- خالص نبودن مواد  3- کثیف بودن وسائل

منابع: سایت daneshnameh.roshd.ir وfa.wikipedia.orgوhejratbekhod.persianblog.ir

نام و نام خانوادگی:محمد مهدی محمودی وند                                     تاریخ:05/11/1392

عنوان آزمایش:سنجش های حجمی اکسایش_کاهش

هدف آزمایش:استاندارد کردن پتاسیم پر منگنات با محلول سدیم اگسالات

مواد و ابزار لازم:پتاسیم پر منگنات ، پتاسیم اگسالات ، اسید سولفوریک ، ارلن مایر ، بورت ، چراغ گاز ، پایه ، گیره

 

تئوری آزمایش:

مقدمه:

تيتراسيونهاي اكسايش-كاهش مانند تيتراسيونهاي اسيدوباز مي باشند با اين تفاوت كه تيتراسيونهاي اكسايش-كاهش بر مبناي انتقال الكترون استوار مي باشند و همانطور كه مي دانيم عامل اكسنده ،احيا مي شود وعامل كاهنده ،اكسيد مي شود.

تیتراسیون های اکسید – احیا
تیتراسیون های کاهشی مدت کوتاهی بعد از تیتراسیون اسید و باز معرفی و شناخته شدند. در اولین متد ها از قدرت اکسید کنندگی در آب (مخلوطی از ) برای تعیین کمی آن استفاده می شد.
به مرور متد های تیتراسیون اکسایش – کاهش با معرفی به عنوان تیترانتهای اکسید کننده و به عنوان تیترانتهای کاهشی، رو به افزایش نهاده به هر حال کاربرد تیتراسیون کاهشی برای گستره وسیعی از نمونه ها بخاطرکمبود محلول های شناساگر محدود می شد.
تیترانتهایی که در فرم های اکسایشی و کاهشی خودشان رنگ های متفاوتی داشتند می توانستند به عنوان اندیکاتور خودشان نیز استفاده شوند. به عنوان مثال رنگ ارغوانی به عنوان رنگ شناساگر در نظر گرفته می شد از آن جائی که وقتی به کاهش می یافت رنگ آن نیز بی رنگ می شد.
ولی به هر حال دیگر تیترانتها نیاز به یک شناساگر چشمی داشتند که به محلول اضافه شود. یکی از اولین این شناساگر دی فنیل آمین بود که در دهه 1920 معرفی شد و به مرور با افزایش این شناساگر ها کاربرد تیتراسیون های اسید احیا نیز بیشتر شد.
منحنی های تیتراسیون های اکسایش – کاهش
برای ارزیابی تیتراسیون های اکسید – احیا باید شکل منحنی را بشناسیم. در یک تیتراسیون اسید – باز یا یک تیتراسیون کمپلکسومتری منحنی تیتراسیون تغییر در غلظت ( به عنوان PH) یا (به عنوان PM) را در برابر تغییرات حجم واکنشگر یا تیتر کننده را نشان می دهد. برای تیتراسیون اکسید – احیا باید نیروی پتانسیل شیمیایی را در برابر حجم مونتیور کرد. برای مثال، درنظر بگیرید یک تیتراسیون که در آن آنالیت در یک شکل
کاهش یافته، ، به وسیله یک تیتر کننده در فرم اکسید شونده آن تیتر می گردد. واکنش تیتراسیون به صورت زیر است:
پتانسیل برای این واکنش از اختلاف میان پتانسیل های احیا برای نیمه واکنش های اکسید و احیا به دست می آید، بنابراین:
بعد از هر اضافه کردن تیترانت، واکنش بین آنالیت و تیترانت به حالت تعادل می رسد پس پتانسیل الکترو شیمیایی واکنش، ، صفر می گردد و متعاقباً، پتانسیل برای هر دو نیم واکنش را می توان برای مونیتور کردن پیشرفت واکنش استفاده کرد. قبل از نقطه پایانی مخلوط تیتراسیون شامل مقادیر پذیرفنتی از شکل های اکسید و احیا آنالیت می باشد، اما حاوی مقدار خیلی کمی از تیترانت که هنوز واکنش نداده می باشد. بنابراین، بهتر است که از معادله نرنست نیم واکنش آنالیت استفاده شود.
بعد از نقطه پایانی استفاده از نیم واکنش تیترانت برای تشکیل معادله نرنست آسان تر است از آن جائی که مقدار کافی از شکل های احیا و اکسید موجود هستند.
محاسبه منحنی تیتراسیون:
به عنوان مثال منحنی تیتراسیون را برای تیتراسیون محلول با استفاده از محلول نرمال محاسبه می کنیم.
ثابت تعادل این واکنش بسیار بزرگ است (در حدود ) بنابراین ما می توانیم فرض کنیم که آنالیت و تیترانت کاملاً با هم واکنش می دهند.
در ابتدا مقدار حجم مورد نیاز را برای رسیدن به نقطه اکی والان محاسبه می کنیم. در نقطه پایانی، داریم
پس برای رسیدن به نقطه پایانی لازم است در این جا چون 1 = n است. نرمالیته ومولاریته با هم برابرند. قبل از نقطه اکی والان از پتانسیل نیم واکنش آنالیت برای محاسبه استفاده می کنیم.
محاسبه غلظت های بعد از اضافه کردن محلول
از نقطه اکی والان تعداد مول های موجود و مول های اضافه شده، با هم برابرند برای به دست آوردن ، دو معادله نرنست () را با هم جمع می کنیم. ابتدا دو نیم واکنش را می نویسیم.
محل نقطه اکی والان:
هر چه واکنش کاملتر باشد، تغییر در پتانسیل الکترود سیستم بزرگتر است و نقطه هم ارزی مشخص تر.
در تیتراسیون های اسیدباز و تیتراسیون های کمپلکسومتری، نقطه پایانی تقریباً در نقطه خم منحنی در هنگامیکه منحنی به سمت بالا می رود قرار دارد و این نقطه تقریباً در وسط منحنی قرار دارد و این باعث می شود که پیدا کردن آن آسان باشد و آن را یک نقطه اکی والان تقارنی یا متقارن می نامیم.
هنگامی که استوکیومتری یک واکنش اکسید – احیا متقارن باشد (یک مول آنالیت برابر یک مول تیترانت) باشد، منحنی نیز متقارن است اما اگر استوکیومتری متقارن نباشد نقطه پایانی در وسط قرار نمی گیرد و ممکن است به بالاتر یا پایین تر منتقل گردد. در این حالت نقطه اکی والان را غیر متقارن می نامند.
تشخیص نقطه پایانی با استفاده از شناساگر ها
سه نوع از شناساگر ها برای تشخیص نقطه پایانی تیتراسیون های کاهشی استفاده می شود. بعضی از تیترانتها، مانند ، در حالت اکسایش و کاهش در محلول رنگ های کاملاً متفاوتی دارند. محلول کاملاً ارغوانی می باشد، در محلول های اسیدی، به شکل کاهش یافته آن، ، بی رنگ است. هنگامی که به عنوان تیتران اکسید کننده استفاده می شود محلول بی رنگ باقی مانده تا اولین قطره اضافه به محلول اضافه شود اولین حالت و طنین ماندگار رنگ ارغوانی نشانه رسیدن به نقطه پایانی است.
بعضی از مواد حالت اکسید و یا کاهش نمونه را تشخیص و معلوم می کنند. برای مثال، نشاسته با تشکیل کمپلکس آبی تیره می دهد که می تواند به عنوان علامتی برای حضور اضافه باشد (تغییر رنگ. بی رنگ به آبی)، یا تکمیل یک واکنش که در آن مصرف می شود. (تغییر رنگ: آبی به بی رنگ) مثال دیگری از شناساگر های خاص تیوسیانات است که تشکیل یک کمپلکس محلول قرمز رنگ ، با می دهد. مهمترین خاصیت شناساگر این است که نباید در واکنش احیا رسوب کنند و در حالت اکسایش و کاهش تغییر رنگ متفاوتی از خود نشان دهند. نیم واکنشی که باعث تغییر رنگ یک شناساگر اکسایش یا کاهش می شود به صورت زیر است:
اگر فرض کنیم که وقتی تغییر رنگ شناساگر از حالت به رخ می دهد. که نسبت غلظت های آن از تا باشد معادله به صورت زیر در می آید.
یک بار به جای و بار دیگر می گذاریم
کاربرد های عملی: یکی از کاربرد های عملی یدومتریاست کهازتیوسولفات برای اندازه گیری مقدار ید آزاد شده طبق واکنش زیر استفاده می شود:
تیتراسیون های اکسیداحیا برای آنالیز گستره وسیعی از آنالیز های معدنی استفاده می شوند که کاربرد هایی در بهداشت عمومی، محیط زیست و آنالیز های صنعتی دارد. یکی از مهمترین کاربرد های این نوع واکنش ها، ارزیابی مقدار کلریناسیون منابع تعیین آب می باشد که به وسیله تعیین مقدار کلکلر باقی مانده در آب به دست می آید و در آن ازقدرت اکسید کنندگی کلر برای اکسید کردن به استفاده می شود مقدار به وسیله تیتراسیون برگشتی با تعیین می گردد. که شناساگر آن N و N – دی اتیلن – P – فنیلن دی آمین و (DPD)می باشد که تغییر رنگ آن به قرمز می باشد. دیگر کاربرد این نوع واکنش ها، اندازه گیری مقدار اکسیژن حل شده می باشد در عملیات های آب و پساب کنترل اکسیژن حل شده برای اکسیداسیون هوازی مواد زائد لازم می باشد. اگر مقدار اکسیژن حل شده به زیر نقطه بحرانی برسد. باکتری های هوازی با باکتری های غیر هوازی جا به جا می شوند و اکسیداسیون مواد زائد آلی تولید گاز های نامطلوب می کنند.
از دیگر استفاده این واکنش ها برای تعیین آنالیت های آلی است که مهمترین آن ها اندازه گیری COD در آب و پساب ها می باشد. COD عبارت است ازاندازه گیری مقدار اکسیژن برای کامل کردن اکسیداسیون همه مواد آلی در نمونه به و آب.COD به وسیله رفلاکس نمونه در حضور مقدار اضافی به عنوان عامل اکسید کننده تعیین می گردد.
به طور کلی عوامل اکسید کننده مانند ، ، و استفاده می شود برای تیتر کردن آنالیت هایی که در حالت احیا خود موجود باشند. اگر آنالیت در حالت اکسایش باشد می توان آن را به وسیله یک عامل احیا کننده کمکی احیا کرد و سپس با تیتران های اکسید کننده تیتر کرد.

اکسایش-کاهش

چند واکنش اکسایش و کاهش

اُکسایــِش و کاهش (به انگلیسی: Redox) نام کلی واکنش‌های شیمیایی است که مایه تغییر عدد اکسایش اتم‌ها می‌شوند. این فرایند می‌تواند دربرگیرنده واکنش‌های ساده‌ای همچون اکسایش کربن و تبدیل آن به کربن دی‌اکسید و کاهش کربن و تبدیل آن به متان و یا واکنش‌های پیچیده‌ای چون اکسایش قند در بدن انسان طی واکنش‌های چند مرحله‌ای باشد. با کمی اغماض علمی می‌توان این فرایند را انتقال یک یا چند الکترون از یک اتم، مولکول یا یون به یک اتم، ملکول یا یون دیگر دانست. در هر واکنش اکسایش و کاهش اتم یا مولکولی الکترون از دست می‌دهد (اکسایش) و اتم یا مولکولی دیگر الکترون جذب می‌کند (کاهش) می‌یابد. در چنین واکنشی مولکول دهنده اتم اکسیده شده و ملکول گیرنده کاهیده می‌شود. در واقع تعریف ابتدایی اکسایش واکنش یک ماده با اکسیژن و ترکیب شدن با آن بوده‌است، اما با کشف الکترون اصطلاح اکسایش دقیق‌تر تعریف شد و کلیه واکنش‌هایی که طی آن ماده‌ای الکترون از دست می‌دهد اکسایش نامیده شدند. اتم‌اکسیِژن می‌تواند در چنین واکنشی شرکت داشته یا نداشته باشد.

در اثر اکسایش عدد اکسایش معمولی یک اتم یا اتم‌های یک مولکول در پی حذف الکترون‌ها افزایش می‌یابد. برای نمونه آهن (II) می‌تواند به آهن (III) اکسید شود.

-Fe2+ → Fe3+ + e

عامل اکساینده و عامل کاهنده

دو بخش واکنش اکسایش و کاهش.

زنگ زدن آهن.

اکسایش و کاهش به تنهایی انجام پذیر نیستند. چون یک ماده نمی‌تواند کاهیده شود مگر آن که هم‌زمان ماده‌ای دیگر، اکسیده گردد، ماده کاهیده شده، عامل اکسایش است و بنابراین عامل اکسنده نامیده می‌شود و ماده‌ای که خود اکسید می‌شود، عامل کاهنده می‌نامیم. همچنین در هر واکنش، مجموع افزایش اعداد اکسایش برخی عناصر، باید برابر مجموع کاهش شماره اکسایش عناصر دیگر باشد. برای نمونه در واکنش گوگرد و اکسیژن، افزایش شماره اکسایش گوگرد، ۴ است. کاهش شماره اکسایش، ۲ است، چون دو اتم در معادله شرکت دارد، کاهش همه، ۴ است.

موازنه واکنش‌های اکسایش و کاهش

واژهٔ اکسایش، ابتدا در مورد واکنش‌هایی به کار گرفته می‌شد که در آنها مواد با اکسیژن ترکیب می‌شدند، و کاهش نیز به صورت حذف یک اکسیژن از یک ترکیب اکسیژن دار تعریف می‌شد. اما معنی این واژه‌ها به تدریج گسترش یافت. امروزه، اکسایش و کاهش، بر مبنای تغییر عدد اکسایش تعریف می‌شوند. اکسایش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم افزایش می‌یابد و کاهش فرایندی است که در آن عدد اکسایش یک اتم کاهش می‌یابد. برای مثال در واکنش زیر اتم S اکسیده شده (پس کاهنده‌است) و اتم O کاهیده شده (پس اکسنده‌است) است. چون که عدد اکسایش اتم S از صفر به 4+ و عدد اکسایش اتم O از صفر به 2- تغییر کرده‌است.

و همچنین واکنش زیر شامل اکسایش - کاهش نیست، چونکه عدد اکسایش هیچ اتمی تغییر نکرده‌است:

معمولاً موازنه واکنش‌هایی که شامل اکسایش - کاهش که کاکس نامیده می‌شود، دشوارتر از موازنهٔ واکنش‌هایی است که شامل اکسایش - کاهش نیست. برای موازنهٔ واکنش‌های اکسایش - کاهش از دو روش متداول استفاده می‌شود :

روش یون - الکترون

روش عدد اکسایش

روش یون - الکترون

آتش‌گیری شامل واکنش اکسایش و کاهش است که رادیکال‌های آزاد در آن نقش دارند..

  1. 1.      معادله را به دو معادلهٔ جزیی تقسیم می‌کنیم. اتم‌هایی را که عدد اکسایش خود را در هر یک از معادله‌های جزیی تغییر می‌دهند، موازنه می‌کنیم.
  2. 2.      اتم‌های O و H را در هر یک از معادله‌های جزیی موازنه می‌کنیم.
  • برای واکنشهایی که در محلول اسیدی انجام می‌شوند :

الف) برای اتم O مورد نیاز، یک به آن طرف معادله جزئی که کمبود O دارد، اضافه می‌کنیم.

ب) و H را هم با افزودن ، موازنه می‌کنیم.

برای واکنش‌هایی که در محلول بازی انجام می‌شوند :

الف) برای هر اتم O مورد نیاز، یک به آن طرف معادله جزئی که کمبود O دارد اضافه می‌کنیم.

ب) به ازای هر اتم H مورد نیاز، یک به ان طرف معادله جزئی که کمبود H دارد اضافه می‌کنیم و یک نیز در سمت مقابل قرار می‌دهیم.

  1. 1.      به هر یک از معادله‌های جزئی الکترون اضافه می‌کنیم تا بار خالص در سمت چپ معادله با بار خالص در سمت راست معادله برابر شود.
  2. 2.      در صورت لزوم یکی یا هر دو معادلهٔ جزئی را در عددی ضرب می‌کنیم تا تعداد الکترون‌های گرفته شده درمعادله جزئی دیگر برابر شود.
  3. 3.      معادله‌های جزئی را با هم جمع می‌زنیم، همچنین عبارت‌های مشترک در دو طرف معادله نهایی را جذف می‌کنیم.

مثال

واکنش زیر را که در محلول اسیدی انجام می‌شود را موازنه می‌کنیم :

  • معادله را به دو معادله جزئی تقسیم می‌کنیم و اتم‌های را در هر کدام موازنه می‌کنیم :
  • اولین معادله جزئی را می‌توان با افزودن به سمت راست و به سمت چپ، موازنه کرد. در معادله جزئی دوم باید به سمت چپ اضافه شود تا تعداد اکسیژن موازنه شود و همچنین با اضافه کردن به سمت راست، تعداد هیدروژن هم موازنه می‌شود :
  • اولین معادله را در 8 و دومی را در 5 ضرب می‌کنیم :
  • حالا معادله‌ها را با هم جمع می‌زنیم و عبارت‌های مشترک را در دو طرف، حذف می‌کنیم :

روش عدد اکسایش

در روش عدد اکسایش برای موازنه کردن واکنش‌های اکسایش - کاهش، سه مرحله وجود دارد. معادلهٔ واکنش نیتریک اسید و هیدروژن سولفید را برای نمایش این روش به کار می‌گیریم. معادلهٔ واکنش موازنه نشده به قرار زیر است :

عدد اکسایش اتم‌ها را برای شناسایی اتم‌هایی که دست خوش اکسایش - کاهش می‌شوند، تعیین می‌کنیم. که به این ترتیب نیتروژن کاهیده شده (از 5+ به 2+، کاهشی برابر 3) و گوگرد اکسیده شده (از 2- به صفر، افزایشی برابر 2) است.

ضرایب به گونه‌ای اضافه می‌شوند که کاهش کل و افزایش کل در عدد اکسایش برابر شود. افزایشی برابر با 2 و کاهشی برابر با 3 داریم که در معادله موازنه نشده آمده‌است. کوچکترین حاصلضرب مشترک 3 و 2 عدد 6 است. در نتیجه و (برای کاهش کل 6) و(برای افزایش کل 6) به کار می‌گیریم :

توجه داریم که اکنون هشت اتم هیدروژن در سمت چپ معادله داریم. با قرار دادن در سمت راست، می‌توان به همان تعداد اتمH رسید :

 

نکات مربوط به سنجش حجمی اکسایش – کاهش به روش پرم

پتاسیم پرمنگنات تقریبا بین تمام عوامل اکسنده استاندارد بیشترین کاربرد را دارد چون

1-     رنگ محلول این ماده به اندازه ای شدید است که معمولا به شناساگر نیازی ندارد .

2-    واکنشگر به آسانی در دسترس است .

3-    ارزان است .

اشکالاتی که استفاده از این شناساگر همراه دارد :

1-    تمایل شدیدی به اکسایش یون کلرید دارد (هیدرو کلریک اسید کاربرد زیادی دارد )

2-    پایداری محدود دارند .

تهیه و نگهداری محلول های پرمنگنات :

برای تهیه محلول پرمنگنات با پایداری مناسب باید چند نکته را رعایت کرد :

1-    مهم ترین متغیری که بر پایداری محلول پرمنگنات اثر می گذارد اثر کاتالیزی منگنز دی اکسید است . این ترکیب هنگام تهیه محلول پرمنگنات در اثر اکسایش مواد آلی موجود در آب توسط پرمنگنات تولید می شود . هم چنین آلوده کننده اجتناب ناپذیر پتاسیم پرمنگنات جامد است .

برای خارج کردن این ماده باید محلول حاصل صاف شود . البته قبل از صاف کردن محلول باید وقت کافی برای کامل شدن اکسایش آلوده کننده موجود در آب داده شود . به همین خاطر برای تسریع فرایند اکسایش محلول را می جوشانند .

2-    برای صاف کردن از کاغذ نمی توان استفاده کرد چون در اثر ترکیب با یون پرمنگنات ، منکنز دی اکسید تولید می شود.

3-    تجزیه پرمنگنات به وسیله نور، گرما ، اسیدها، بازها ، یون منگنز (II) و منگنز دی اکسد تسریع می شود. باید برای پایداری محلول پرمنگنات ، تاثیر عوامل فوق را به حداقل رساند.

4-    در حضور یون منگنز تجزیه محلول های پرمنگنات تسریع می شود و از آن جایی که این یون فراورده تجزیه است ، این جسم اثر خود کاتالیزور دارد.

5-    محلول های استاندارد شده را باید در تاریکی نگاه داشت .

6-    در هنگاخ تیتراسیون ، اگر در بورت لکه قهوه ای مشاهده شد(تولید منگنز دی اکسید) باید محلول را خارج کرده و مجددا صاف کرد ..

 

 

روش کار:

برای استاندارد کردن محلول پتاسیم پر منگنات با محلول پتاسیم اگزالات به صورت زیر عمل می کنیم:

ابتدا درون یک بورت پتاسیم پر منگنات(KMnO4) می ریزیم و آن را هواگیری می کنیم. درون یک ارلن مایر حدود 10 سی سی پتاسیم اگزالات(K2C2O4) 1/0 نرمال می ریزیم و بعد 3 سی سی اسید سولفوریک (H2SO4) 2 نرمال به آن اضافه می کنیم. حال ارلن را روی چراغ گاز گرم می کنیم، به طوری که بخارهایی از داخل ارلن بیرون بیایید که نشان از گرم شدن محلول درون ارلن است، در همین حالت شروع می کنیم به تیتر کردن. هر قطره از پتاسیم پر منگنات که به درون ارلن ریخته می شود رنگ محلول درون ارلن ثانیه ای صورتی رنگ شده و دوباره بی رنگ می شود تا جایی که رنگ محلول پوست پیازی شود و ثابت بماند که نشان دهنده استاندارد شدن پتاسیم پرمنگنات با محلول پتاسیم اگسالات است که همین جا تیتر کردن را متوقف می کنیم و حجمی که از پتاسیم پر منگنات استفاده شده است را اندازه گیری کرده و نرمالیته ی پتاسیم پر منگنات را حساب می کنیم.

محاسبات:

N1×V1=N2×V2

N1×10=0/1×10

N1=

نرمالیته پتاسیم پر منگنات                       N1=0/1

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که با این آزمایش می توان نرمالیته پتاسیم پر منگنات را بدست آوریم که 1/0 نرمال است.

مواردخطا: 1-خطای دید  2- خالص نبودن مواد  3- کثیف بودن وسائل

   www.njavan.com وfa.wikipedia.orgوwww.matlabgah.comمنابع: سایت 

 

chemical- fany.blogfa.com و

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 15:53 :: نويسنده : محمد مهدی محمودی وند

 

بدست آوردن ویسکوزیته محصولات نفتی

 هدف: 1_ تعیین ویسکوزیته گازوئیل در دماهای مختلف به وسیله ویسکومتر

          2_ بدست آوردن سرعت متوسط گلوله در گلیسیرین

                                       نام : نام خانوادگی : محمودی وند                                           

                                       کلاس : شعبه : A2

                                      کلاس: کارگاه فرآیند                      لرپور

 

           فشار: 712  اتمسفر                                                        رطوبت: وجود ندارد    

      دمای محیط آزمایش:17 درجه

 

وسایل و مواد لازم: گازوئیل، دماسنج، استوانه مدرج 10 میلی لیتر، بشر، چراغ گاز، گلیسیرین100% ، گلیسیرین50% ، ویسکومتر، توری، سه پایه، گلوله،

چکیده:

آزمایش اول: ابتدا وزن و قطر گلوله را اندازه گیری کرده و گلوله را همسطح با گلیسیرین100% قرار می دهیم. حال آن را رها کرده و به یک نقطه ای که رسید کرنومتر را روشن می کنیم و در نقطه ای دیگر آن را قطع می کنیم. این آزمایش را در چهار نقطه اندازه گیری می کنیم.

آزمایش دوم: ابتدا برای بدست آوردن ثابت ویسکومتر درون ویسکومتر گلیسیرین50% می ریزیم و در دمای معمولی مدت زمانی که طول می کشد تا از خط اول به خط دوم برسد را اندازه گیری می کنیم. حال درون ویسکومتر گازوئیل ریخته و همین کار را در دمای محیط اندازه گیری می کنیم. ضمنا درون یک استوانه مدرج نیز تغییرات حجم را هم می بینیم. حال دمای را 15 درجه بالاتر از دمای محیط می بریم و ویسکومتر را اندازه گیری کرده و تغییرات حجم را هم یادداشت می کنیم. حال این آزمایش را در دماهای 30 و 45 درجه بالاتر از محیط اندازه گیری میکنیم.

مقدمه:

گرانروی  مقاومتی است که سيال دربرابر جاری شدن ازخود نشان می دهد.

گرانروی اندازه گيری زمان لازم برای عبور حجم معينی از نمونه در دمای ثابت از داخل يک  کانال باريک به  ا بعاد استاندارد ( viscometer ) می باشد.

کليه سيالات مقاومت معينی در مقابل تغيير شکل از خود نشان می دهند اين خصو صيت را که می توان نوعی اصطکاک درونی دانست گرانروی می نامند.

گرانروی با واحد های مختلفی بيان می شود . گرانروی سينماتيک بر حسب سانتی استوک بر ثانيه می باشد.

گرانروی سينماتيک سنجش نيروی مقاومت يک سيال تحت اثر نيروی جاذبه است.

گرانروي ديناميك

نسبت بين تنش برش به كار رفته و سرعت برش است. گرانروي ديناميك همچنين دلالت مي كند بر يك مقدار تكرارپذيري در هر كدام از تنش برشي و سرعت برش كه بستگي سينوسي به زمان دارد . ضريب η اندازه گيری مقاومت جريان سيال است که معمولا گرانروي سيال  ناميده مي شود. و بستگي دارد كه اندازه گرانروي با سيستم TLM يا سيستم  TLF برقرار شده باشد.

در دستگاه  CGS  واحد گرانروي ديناميك ، يك گرم بر سانتيمتر ثانيه است كه برابر يك دين ثانيه بر سانتيمتر مربع كه يك پواز ناميده مي شود (P  ).  اغلب از سانتي پواز استفاده مي شود . در دستگاه  SI  واحد گرانروي ديناميك ، يك پاسكال ثانيه است كه اغلب جهت هماهنگي از مضرب ميلي پاسكال ثانيه استفاده ميشود.= 1 cP 1 mPa.s

گِرانرَوی ،لِزْجَت يا ويسکوزيته(به انگليسی: Viscosity)‏، عبارت است از مقاومت یک مايع در برابر اعمال تنش برشی. در يک سيال جاری (در حال حرکت)، که لايه‌های مختلف آن نسبت به يکديگر جابجا می‌شوند، به‌مقدار مقاومت لايه‌های سيال در برابر لغزش روی هم گرانروی سيال می‌گويند. هرچه گرانروی مايعی بيشتر باشد، برای ايجاد تغيير شکل يکسان، به تنش برشی بيشتری نياز است. به‌عنوان مثال گرانروی عسل از گرانروی شير بسيار بيشتر است.

با افزايش دما لزجت سيالات مايع کاهش می يابدولی در گازها، قضيه برعکس است، البته درصد تغييرات آن برای سيالات مختلف متفاوت است.

انواع گرانروی

گرانروی پویا

گرانروی پويا (ويسکوزيته ديناميک) را با نشان می‌دهيم که به صورت زير تعريف می‌شود:

گرانروی ایستایی

گرانروی ايستايی (ويسکوزيته سينماتيک):

سقوط در سيال گرانرو

یکاها

مقادیر

گازها

گاز

[K]

K]

[10-6 Pa s]

 

هوا

120

291.15

18.27

 

نيتروژن

111

300.55

17.81

 

اکسيژن

127

292.25

20.18

 

کربن دی‌اکسيد

240

293.15

14.8

 

کربن مونوکسيد

118

288.15

17.2

 

هيدروژن

72

293.85

8.76

 

آمونياک

370

293.15

9.82

 

گوگرد دی‌اکسيد

416

293.65

12.54

 

هليم

79.4 [۲]

273

19 [۳]

 

 

مایع‌ها

نمودار تابعیت گرانروی آب به دما

دما

[°C]

گرانروی

[Pa·s]

 

 

10

 

 

20

1.003 × 10−3

 

30

7.978 × 10−4

 

40

6.531 × 10−4

 

50

5.471 × 10−4

 

60

4.668 × 10−4

 

70

4.044 × 10−4

 

80

3.550 × 10−4

 

90

3.150 × 10−4

 

100

2.822 × 10−4

 

 

مایعات دیگر در دمای ۲۵ درجه سلسیوس

 

گرانروی[Pa·s]

گرانروی

[cP]

 

 

استون[۴]

3.06 × 10−4

0.306

 

بنزن[۴]

6.04 × 10−4

0.604

 

خون

3 to 4 × 10−3[۵]

1,37[۶]

 

[۴]

0.985

985

 

[۴]

1.3806

1380.6

 

اتانول[۴]

1.074 × 10−3

1.074

 

اتيلن گليکول

1.61 × 10−2

16.1

 

گليسرول

1.5

1500

 

HFO-380

2.022

2022

 

جيوه[۴]

1.526 × 10−3

1.526

 

متانول[۴]

5.44 × 10−4

0.544

 

نيتروبنزن[۴]

1.863 × 10−3

1.863

 

نيتروژن مايع @ 77K

1.58 × 10−4

0.158

 

propanol[۴]

1.945 × 10−3

1.945

 

روغن زيتون

.081

81

 

قير

2.3 × 108

2.3 × 1011

 

سولفوريک اسيد[۴]

2.42 × 10−2

24.2

 

آب

8.94 × 10−4

0.894

 

 

 


روش کار :

آزمایش اول: ابتدا وزن گلوله را اندازه گیری می کنیم که 35/13 گرم است. حال قطر گلوله را هم نیز اندازه گیری کرده که حدودا  2/24 میلی متر است. حال گلوله را به کمک سیمی همسطح با گلیسیرین100% قرار می دهیم. ابتدا چهار نقطه مساوی را به کمک خط کش روی ظرف علامت گذاری می کنیم. حال گلوله را رها کرده و هنگامی که به نقطه ی اول رسید کرنومتر را می زنیم و هنگامی که از نقطه ی دوم گذشت کرنومتر را قطع می کنیم که حدودا 65/0 ثانیه شد. حال گلوله را ته ظرف به کمک سیم در می آوریم. حال دوباره گلوله را همسطح با گلیسیرین قرار می دهیم و گلوله را رها می کنیم، این بار کرنومتر را از نقطه ی دوم روشن می کنیم و در نقطه ی دوم قطع می کنیم که حدودا 91/0 ثانیه شد. دوباره گلوله را در می آوریم و دوباره همسطح با گلیسیرین قرار می دهیم و گلوله را رها می کنیم. این بار کرنومتر را از نقطه ی سوم تا چهارم اندازه گیری می کنیم که حدودا 95/0 ثانیه است. دوباره گلوله را در می آوریم و همسطح گلیسیرین قرار می دهیم. این بار کرنومتر را از نقطه ی چهارم می زنیم و در نقطه ی پنجم قطع می کنیم.

آزمایش دوم: ابتدا درون ویسکومتر گلیسیرین50% می ریزیم(در این آزمایش به جای استفاده از گلیسیرین50% ، از گلیسیرین100% استفاده می کنیم). حال به کمک لوله ی پلاستیکی که در قسمت بالای خط نشانه ها تعبیه شده است، گلیسیرین را بالا می کشیم تا از دو خط نشانه بگذرد و بالاتر از آن ها قرار گیرد. حال آن را رها می کنیم و هنگامی که به خط نشانه اول رسید کرنومتر را می زنیم و وقتی از خط نشانه دوم گذشت کرنومتر را متوقف می کنیم و C را بدست می آوریم.

حال گلیسیرین را خارج کرده و ویسکومتر را به کمک استون خشک می کنیم. حال درون ویسکومتر گازوئیل می ریزیم و و آن را درون بشری که پر از آب است قرار می دهیم. حال یک استوانه ی مدرج 10 میلی لیتری را می آوریم و آن را وزن می کنیم که حدود 03/19 گرم است. حال درون استوانه دقیقا CC 8 گازوئیل می ریزیم و دوباره استوانه را با گازوئیل وزن می کنیم که حدود 39/25 گرم است، بعد استوانه را درون بشر قرار می دهیم و به کمک گیره یک دماسنج درون بشر قرار می دهیم و ویسکومتر را هم با گیره می بندیم. حال گازوئیل را در دمای محیط می مکیم تا بالاتر از دو خط نشانه قرار گیرد، حال رها کرده و هنگامی که به خط نشانه اول رسید کرنومتر را می زنیم و هنگامی که از خط نشانه دوم گذشت کرنومتر را متوقف می کنیم و حدودا 5/3 ثانیه طول کشید تا از بین دو خط بگذرد. حال دما را 15 درجه بالاتر از دمای محیط آزمایش می بریم که 32 درجه است. وقتی که دما به 32 درجه رسید، دما را ثابت می کنیم تا بتوانیم آزمایش را اندازه گیری کنیم. گازوئیل را بالا می کشیم و رها می کنیم و هنگامی که از خط اول گذشت کرنومتر را روشن می کنیم و وقتی که از خط دوم گذشت کرنومتر را قطع می کنیم و حدود 3 ثانیه حرکت بین این دو خط طول کشید. سپس دما را 15 درجه بالاتر می بریم یعنی 30 درجه بالاتر از دمای محیط. وقتی که دما به 47 درجه سانتی گراد رسید دما را ثابت نگه می داریم و گازوئیل را بالا می کشیم و رها کرده و کرنومتر را وقتی به خط نشانه اول رسید می زنیم و موقعی که از خط نشانه دوم گذشت قطع می کنیم و 6/2 ثانیه طول کشید تا گازوئیل از بین این دو خط نشانه عبور کند. سپس دما را 15 درجه بالاتر می بریم یعنی حدود62 درجه سانتی گراد. وقتی دما به 62 درجه رسید، دما را ثابت نگه می داریم و گازوئیل را بالا می کشیم و رها کرده و کرنومتر را بین خط نشانه اول تا خط نشانه دوم می زنیم که 4/2 ثانیه است. حال دما را 15 درجه ی دیگر بالا می بریم یعنی 77 درجه ی سانتی گراد. حال که دما به 77 رسیده است، دما را ثابت نگه می داریم و گازوئیل را بالا کشیده و رها می کنیم و زمانی که طول می کشد تا گازوئیل از خط اول به خط دوم برسد 3/2 ثانیه است.

جدول ثبت نتایج حاصل از آزمایش اول

ردیف

نقطه(هر 10 سانتی متر)

زمان(S)

1

1 تا 2

65/0

2

2 تا 3

91/0

3

3 تا 4

95/0

4

4 تا 5

98/0

 

جدول ثبت نتایج حاصل از آزمایش دوم

دانسیته

وزن

حجم گازوئیل

C

زمان

دما

آزمایش

795/0

36/6

CC8

091/0

5/3

17

1

785/0

36/6

CC1/8

091/0

3

32

2

775/0

36/6

CC2/8

091/0

6/2

47

3

766/0

36/6

CC3/8

091/0

4/2

62

4

748/0

36/6

CC5/8

091/0

3/2

77

5

 

 

محاسبات:

آزمایش اول:

قطر گلوله =24/2mm                 2/42cm

شعاع گلوله = 2/42÷2=1/21cm

وزن گلوله=13/35gr

 چگالی گلوله=

چگالی گلوله =

چگالی گلوله =

چگالی گلوله = 4/24gr/cm3

U1=

U2=

U3=

U4=

 

µ=

µ=

µ=

µ=

µ=

 

µ=

µ=

µ=

µ=

µ=

 

µ=

µ=

µ=

µ=

µ=

 

µ=

µ=

µ=

µ=

µ=

آزمایش دوم:

µ=ρ.c.t

µ=0/795×0/091×3/5

µ=0/253گرانروی دینامیک 

V=c.t

V=0/091×3/5

V=0/318  گرانروی سینماتیک

 

µ=ρ.c.t

µ=0/785×0/091×3

µ=0/214گرانروی دینامیک 

V=c.t

V=0/091×3

V=0/273  گرانروی سینماتیک

 

µ=ρ.c.t

µ=0/775×0/091×2/6

µ=0/183گرانروی دینامیک 

V=c.t

V=0/091×2/6

V=0/236  گرانروی سینماتیک

 

µ=ρ.c.t

µ=0/766×0/091×2/4

µ=0/167گرانروی دینامیک 

V=c.t

V=0/091×2/4

V=0/218  گرانروی سینماتیک

 

µ=ρ.c.t

µ=0/748×0/091×2/3

µ=0/156گرانروی دینامیک 

V=c.t

V=0/091×2/3

V=0/209  گرانروی سینماتیک

 

جدول ثبت حاصل از محاسبات آزمایش اول

نقطه

µ

1 تا 2

7/206

2 تا 3

97/288

3 تا 4

6/301

4 تا 5

06/311

 

جدول ثبت حاصل از محاسبات آزمایش دوم

آزمایش

دینامیک

سینماتیک

1

253/0

318/0

2

214/0

273/0

3

183/0

236/0

4

167/0

218/0

5

156/0

209/0

 

نتیجه گیری تفسیر نتایج: نتیجه می گیریم که با این آزمایش سرعت حد گلوله را حساب کنیم و گرانروی سینماتیک و دینامیک گازوئیل را بدست آورد

خطا :-1 خراب بودن دستگاه   2-اشتباه در محاسبات   3-انجام آزمایش در دمای بالاتر از دمای مورد نظر  4_کالیبره نبودن دماسنج

منابع : سایت oilchemistry.blogfa.com

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : محمد مهدی محمودی وند

 

چربی گیری، اسیدشویی، آبکاری

 هدف: 1_ چربی گیری سکه ها با محلول های قلیایی

          2_ اسید شویی سکه ها با اسید سولفوریک20%

          3_آبکاری مس روی سکه ها

                                       نام : نام خانوادگی : محمودی وند                                           

                                       کلاس : شعبه : A2

                                      کلاس: کارگاه دبیر:آقای لرپور

 

           فشار: 712  اتمسفر                                                        رطوبت: وجود ندارد    

      دمای محیط آزمایش:17 درجه

 

وسایل و مواد لازم: اسید سولفوریک98% ، تیو اوره ، سدیم متا سیلیکات ، سدیم تری فسفات ، سدیم کربنات ، سدیم هیدرواکسید ، مایع ظرفشویی ، سل آبکاری مس ، منبع تغذیه ، بشر ، توری ، سه پایه ، چراغ گاز، دماسنج ، دو عدد سکه

چکیده:

ابتدا سکه ها را در استون می گذاریم، سپس آن را در محلول قلیایی  که دمای آن بین 82 تا 93 درجه سانتی گراد است، قرار می دهیم. بعد سکه را پس از 15 دقیقه از محلول های قلیایی بیرون آورده و با آب مقطر تست گسستگی آب را انجام می دهیم. سپس یکی از سکه ها را در بشری که حاوی اسید سولفوریک با بازدارنده است قرار می دهیم و دیگری را در بشری که اسید سولفوریک بدون بازدارنده است قرار می دهیم و پس از گذشت 15 دقیقه آن ها را از داخل بشر درآورده و با آب می شوریم. سپس در سل آبکاری مس قرار می دهیم تا مس روی سکه ها قرار گیرد. پس از آّبکاری باید ضخامت می آبکاری شده روی هر دو سکه را حساب کنیم.

مقدمه:

آبکاری

پوشاندن يک جسم با يک لايه نازک از يک فلز با کمک يک سلول الکتروليتی آبکاری ناميده می‌شود. جسمی که روکش فلزی روی آن ايجاد می‌شود بايد رسانای جريان برق باشد. الکتروليت مورد استفاده برای آبکاری بايد دارای يونهای آن فلزی باشد که قرار است لايه نازکی از آن روی جسم قرار بگيرند.

نگاه کلی

فرايند آبکاری معمولا با فلزات گرانبها چونطلاونقره‌وکرومجهت افزايش ارزش فلزات پايه مانندآهن‌ومس‌و غيره و همچنين ايجاد روکشی بسيار مناسب (در حدود ميکرومتر) برای استفاده از خواص فلزات روکش کاربرد دارد. اين خواص می‌تواندرسانايی الکتريکیو جلوگيری از خوردگی باشد. فعل و انفعال بينفلزها با واسطه‌های محيطی موجب تجزيه و پوسيدگی آنها می‌شود چون فلزها ميل بازگشت به ترکيبات ثابت را دارند. پوسيدگی فلز ممکن است به صورت شيميايی(توسط گازهای خشک و محلولهای روغنی گازوئيل و نفت و مانند اينها) و يا الکتروشيميايی (توسط اسيدها و بازها و نمک‌ها) انجام پذيرد. طبيعت و ميزان خوردگی به ويژگی‌های آن فلز٬محيط و حرارت وابسته است. روشهای زيادی برای جلوگيری از خوردگی وجود دارد که يکی از آنها ايجاد روکشی مناسب برای فلزها می‌باشد و معمول‌ترين روشهای روکش فلزها عبارتنداز: رنگين کردن فلزات٬لعابکاری٬آبکاری با روکش پلاستيک٬حفاظت کاتديک‌وآبکاری با فلزاتديگر.

اصول آبکاری

به طور کلی ترسيب فلز با استفاده از يک الکتروليت را می‌توان به صورت واکنش زير نشان داد:

فلز <-------- (الکترون) z + کاتيون فلزی
ترسيب فلز با روشهای زير انجام می‌شود:

آبکاری الکتریکی

در اين روش ترسيب گالوانيک يک فلز بر پايه واکنشهای الکتروشيميايی صورت می‌گيرد. هنگامالکتروليزدر سطح محدود الکترود/الکتروليت در نتيجه واکنشهای الکتروشيميايی الکترون‌ها يا دريافت می‌شوند (احيا) و يا واگذار می‌شوند (اکسيداسيون). برای اينکه واکنشها در جهت واحد مورد‌ نظر ادمه يابند لازم است به طور مداوم از منبع جريان خارجی استفاده شود. واکنشهای مشخص درآند و کاتدهمچنين در الکتروليت هميشه به صورت همزمان صورت می‌گيرند. محلول الکتروليت بايد شامل يونهای فلز رسوب‌کننده باشد و چون يونهای فلزها دارای بار مثبت می باشند به علت جذب بارهای مخالف تمايل به حرکت در جهت الکترود يا قطبی که دارای الکترون اضافی می‌باشد (قطب منفی يا کاتد) را دارند. قطب مخالف که کمبود الکترون دارد قطب مثبت يا آند ناميده می‌شود. به طور کلی سيکل معمول پوشش‌دهی را می‌توان به صورت زير در نظر گرفت:
-
يک اتم در آند يک يا چند الکترون از دست می‌دهد و در محلول پوشش‌دهی به صورت يون مثبت در می‌آيد.
-
يون مثبت به طرف کاتد يعنی محل تجمع الکترون‌ها جذب شده و در جهت آن حرکت می‌کند.
-
اين يون الکترون‌های از دست داده را در کاتد به دست آورده و پس از تبديل به اتم به صورت جزيی از فلز رسوب می‌کند.

قوانین فارادی

قوانين فارادی که اساس آبکاری الکتريکی فلزها را تشکيل می‌دهند نسبت بين انرژی الکتريکی و مقدار عناصر جا به جا شده در الکترودها را نشان می‌دهند.

  • قانون اول: مقدار موادی که بر روی يک الکترود ترسيب می‌شود مستقيما با مقدار الکتريسيته‌ای که از الکتروليت عبور می‌کند متناسب است.
  • قانون دوم :مقدار مواد ترسيب شده با استفاده از الکتروليت‌های مختلفتوسط مقدار الکتريسيته يکسانبه صورت جرم‌هايی با اکی‌والان مساوی از آنهاست.

بر اساس اين قوانين مشخص شده است که 96500 کولن الکتريسيته (يک کولن برابر است با جريان يک آمپر در يک ثانيه) لازم است تا يک اکی‌والان گرم از يک عنصر را رسوب دهد يا حل کند.

آبکاری بدون استفاده از منبع جریان خارجی

هنگام ترسيب فلز بدون استفاده از منبع جريان خارجیالکترون‌های لازم برای احيای يون‌های فلزی توسط واکنش‌‌های الکتروشيميايی تامين می‌شوند. بر اين اساس سه امکان وجود دارد:

  • ترسيب فلز به روش تبادل بار (تغيير مکان‌) يا فرايند غوطه‌وری: اساس کلی اين روش بر اصول جدول پتانسيل فلزها پايه‌ريزی شده است. فلزی که بايد پوشيده شود بايد پتانسيل آن بسيار ضعيف‌تر (فلز فعال) از پتانسيل فلز پوشنده (فلز نجيب) باشد. و فلزی که بايد ترسيب شود بايد در محلول به حالت يونی وجود داشته باشد. برای مثال به هنگام غوطه‌ور نمودن يک ميله آهنی در يک محلول سولفات مسفلز آهن فعال است و الکترون واگذار می‌کند و به شکل يون آهن وارد محلول می‌شود. دو الکترون روی ميله آهن باقی می‌ماند. يون مس دو الکترون را دريافت کرده احيا می‌شود و بين ترتيب مس روی ميله آهن می‌چسبد. و هنگامی که فلز پايه که بايد پوشيده شود (مثلا آهن) کاملا توسط فلز پوشنده (مثلا مس) پوشيده شودآهن ديگر نمی‌تواند وارد محلول شود و الکترون تشکيل نمی‌شود و در نتيجه عمل ترسيب خاتمه می‌یابد. موارد استعمال اين روش در صنعت آبکاری عبارت است از: مس‌اندود نمودن فولاد٬ نقره‌کاری مس و برنج٬ جيوه‌کاری٬ حمام زنکات٬ روشهای مختلف کنترل و يا آزمايش٬جمع‌آوری فلز از حمام‌های فلزات قيمتی غير قابل استفاده (طلا) با استفاده از پودر روی.
  • ترسيب فلز به روش اتصال: اين روش عبارت است از ارتباط دادن فلز پايه با يک فلز اتصال. جسم اتصال نقش واگذارکننده الکترون را ايفا می‌کند. برای مثال هنگامی که يک ميله آهنی (فلز پايه) همراه يک ميله آلومينيومی٬ به عنوان جسم اتصال در داخل يک محلول سولفات مس فرو برده می‌شود٬ دو فلز آهن و آلومينيوم به جهت فعالتر بودن از مس٬ به صورت يون فلزی وارد محلول می‌شوند و روی آنها الکترون باقی می‌ماند و چون فشار انحلال آلومينيوم از آهن بيشتر است از اين رو اختلاف پتانسيلی بين دو فلز ايجاد شده و الکترون‌ها در روی يک سيم رابط٬ از سوی آلومينيوم به طرف آهن جاری می‌شوند. بنابراين مشاهده می‌شود که مقدار زيادی از يونهای مس محلول روی آهن ترسيب می‌شوند. ضخامت قشر ايجاد شده نسبت به روش ساده تبادل بار بسيار ضخيم‌تر است. از روش اتصال برای پوشش‌کاری فلزات پيچيده استفاده می‌شود.
  • روش احيا: ترسيب فلز با استفاده از محلولهای حاوی مواد احيا کننده٬ روش احيا ناميده می‌شود. يعنی دراين روش الکترونهای لازم برای احيای يونهای فلزات توسط يک احيا کننده فراهم می‌شود. پتانسيل احيا کننده‌ها بايد از فلز پوشنده فعالتر باشند٬ اما بابد خاطر نشان ساخت که اختلاف پتانسيل به دلايل منحصرا کاربردی روکش‌ها٬ نبايد بسيار زياد باشد. برای مثال هيپوفسفيت سديم يک احيا کننده برای ترسيب نيکل است ولی برای ترسيب مس که نجيب‌تر است٬ مناسب نيست. مزيت استفاده از اين روش در اين است که می‌توان لايه‌هايی با ضخامت دلخواه ايجاد نمود. زيرا اگر مقدار ماده احيا کننده در الکتروليت ثابت نگه داشته شود می‌توان واکنش ترسيب را کنترل نمود. به ويژه غير هادی‌ها را نيز بعد از فعال نمودن آنها٬ می‌توان پوشش‌کاری کرد.

آماده سازی قطعات برای آبکاری

برای بدست آوردن يک سطح فلزی مناسب نخستين عملی است که با دقت بايد صورت گيرد٬ زيرا چسبندگی خوب زمانی به وجود می‌آيد که فلز پايه٬ سطحی کاملا تميز و مناسب داشته باشد. بدين علت تمام لايه‌ها و يا قشرهای مزاحم ديگر از جمله کثافات٬ لکه‌های روغنی٬ لايه‌های اکسيد٬ رسوبات کالامين که روی آهن در درجه‌های بالا ايجاد می‌شوند را از بين برد. عمليات آماده سازی عبارتند از:

  • سمباده‌کاری و صيقل‌کاری: طی آن سطوح ناصاف را به سطوح صاف و يکنواخت تبديل می‌کنند.
  • چربی‌زدايی: طی آن چربی‌های روی سطح فلزات را می‌توان توسط عملانحلال٬پراکندگی٬ امولسيون٬ صابونی کردن و يا به روش تبادل بار از بين برد.
  • پرداخت: انحلال شيميايی قشرهای حاصل ازخوردگیروی سطح فلزات را پرداخت کردن می‌نامند که اساسا به کمک اسيدهای رقيق و در بعضی موارد توسط بازها انجام می‌گيرد.
  • آبکشی٬ خنثی‌سازی٬ آبکشی اسيدی٬ خشک کردن: خنثی‌سازی برای از بين بردن مقدار کم اسيد يا مواد قليايی که در خلل و فرج قطعه باقی می‌مانندو همچنين آبکشی اسيدی برای جلوگيری از امکان تشکيل قشر اکسيد نازک غير قابل رؤيت که موجب عدم چسبندگی لايه الکتروليتی می‌شود.

موقعیت های استفاده از نانوتکنولوژی صنایع آبکاری

در سالهای اخير نانوتکنولوژی که همان علم و تکنولوژی کنترل و بکارگيری ماده در مقياس نانومتر است٬ تحقيقات فزاينده و موقعيت‌های تجاری زيادی را در زمينه‌های مختلف ايجاد نموده است. يک جنبه خاص از نانوتکنولوژی به مواد دارای ساختار نانويی يعنی موادی با بلورهای بسيار ريز که اندازه آنها معمولا کمتر از 100 ميکرومتر است می‌پردازد٬ که اين مواد برای اولين بار حدود دو دهه قبل به عنوان فصل مشترکی معرفی شدند. اين مواد نانوساختاری با سنتز الکتروشيميايی توليد شده‌اند که دارای خواصی از قبيل٬ استحکام٬ نرمی‌ و سختی٬ مقاومت به سايش٬ ضريب اصطکاک٬ مقاومت الکتريکی٬ قابليت انحلال هيدروژن و نفوذپذيری٬ مقاومت به خوردگی موضعی و ترک ناشی از خوردگی تنشی و پايداری دمايی را دارا هستند. دريچه‌های آبکاری الکتريکی برای سنتز اين ساختارها با استفاده از تجهيزات و مواد شيميايی مرسوم برای طيف گستره‌ای از فلزات خالص وآلياژها گشوده شده است. يک روش مقرون به صرفه برای توليد محصولاتی با اشکال بسيار متفاوت از پوششهای نازک و ضخيم٬ فويلها و صفحه‌ها با اشکال غير ثابت تا اشکال پيچيده شکل‌يافته با روشهای الکتريکی است. از اين رو فرصتهای قابل توجهی برای صنعت آبکاری وجود دارد تا نقش تعيين‌کننده‌ای را در گسترش کاربردهای جديد نانوتکنولوژی ايفا نمايد که اين امر به آسانی با تکيه بر اصول قابل پيش‌بينی متالوژيکی که در ساليان گذشته مشخص شده قابل تحقق است.

آبکاری الکتریکی

آبکاری (به انگليسی: Electroplating) فرآيند (Plating) است که با احياکاتيون بوسيله جريان الکتريکی و نشاندن آن بصورت يک لايه روی ماده‌ای ديگر مانند فلز است. اين فرآيند برای افزايش ويژگی‌هايی مانند مقاومت به سايش و خوردگی و غيره بکار می‌رود.

فرآيندی که آبکاری بوسيله آن انجام می‌شود، (Electrodeposition) نام دارد و نحوه کار ان وارانه است. کاتد قطعه ايست که قرارست لايه رويش بنشيند، و آند فلزيست که روکش است. اين دو بوسيله الکتروليت با هم ارتباط الکتريکی دارند و با بکاربردن يکسوکنندهجريان مستقيم به آند می‌رسد و باعث انحلال اتم‌های آن می‌شود. در سوی ديگر، اين اتم‌ها با احيا در فصل مشترک کاتد و الکتروليت، بر روی آن رسوب می‌کنند. سرعت انحلال اتم‌ها از آند و احيای آنها در کاتد برابر است.

در گونه‌ای از آبکاری، آند از فلزی مانند سرب است که حل نمی‌شود و اتم‌هايی که بايد برای روکش احيا شوند از پيش در الکتروليت موجودند.

 

آبکاری با فلزات

آبکاری با نیکل

نيکل يکی از مهمترين فلزاتی است که در آبکاری به کار گرفته می‌شود تاريخچه آبکارینيکل به بيش از صدها سال پيش باز می‌گردد اين کار در سال 1843 هنگامی کهتوانست رسوبات نيکل را از حمامی شامل سولفات نيکل و آمونيوم بدست آورد آغاز گرديد بعد از آن Adams اولين کسی بود که توانست آبکاری نيکل را در موارد تجاری انجام دهد. نيکل رنگی سفيد شبيه نقره دارد که کمی متمايل به زرد است و به راحتی صيقل‌پذير و دارای خاصيت انبساط و انقباض٬جوش‌پذير بوده و مغناطيسی می‌باشد. آبکاری با نيکل اساسا به منظور ايجاد يک لايه براق برای يک لايه بعدی مانند کروم و به منظور فراهم آوردن جلای سطحی خوب و مقاومت در برابر خوردگیبرای قطعات فولادی٬ برنجی و حتی بر روی پلاستيکهايی که با روش‌های شيميايی متاليزه شده‌‌‌اند به کار می‌رود. مواد شيميايی که در الکتروليتهای نيکل به کار می‌روند عبارتنداز:

  • نمک فلزی (مهمترين آنها سولفات نيکل است و همچنين از کلريد نيکل و سولفومات نيکل نيز استفاده می‌شود.)
  • نمک رسانا (برای بالا بودن قابليت رسانايی ترجيحا از کلريدها مخصوصا کلريد نيکل استفاده می‌شود.)
  • مواد تامپونه کننده (برای ثابت نگه داشتن PH اصولا اسيد بوريک به کار برده می‌شود.)
  • مواد ضد حفره‌ای شدن (برای جلوگيری از حفره ای شدن به الکتروليتهای نيکل موادی اضافه می کنند که مواد ترکننده ناميده می شوند. سابقا از مواد اکسيد کننده به عنوان مواد ضد حفره استفاده می‌شد.)

 

 

آبکاری با کروم

روکش‌های لايه کروم رنگی شبيه نقره٬ سفيد مايل به آبی دارند. قدرت انعکاس سطح کروم‌کاری شده و کاملا صيقلی شده در حد 65% است (برای نقره 88%و نيکل 55%) در حالی که خاصيت انعکاس نقره و نيکل با گذشت زمان ضايع می‌شود٬ در مورد کروم تغييری حاصل نمی‌شود. لايه‌های کروم قابل جوشکاری نبوده و رنگ‌کاری و نقاشی را نمی‌پذيرند. کروم در مقابل گازها٬ موادقليايی و نمکها مقاوم است اما اسيد سولفوريک واسيد کلريدريک وساير اسيدهای هالوژن‌دار در تمام غلظتها ودر تمام درجه حرارتها بر روی کروم تاثير می گذارند. به دنبال رويين شدن شيميايی٬ روکش‌های کروم مقاومت خوبی در اتمسفر از خود نشان می‌دهند و کدر نمی‌شوند. از اين رو به تميز کردن و يا نو نمودن توسط محلولها يا محصولات حل کننده اکسيدها را ندارند. روکش‌های کروم تا 500 درجه سانتيگراد هيچ تغييری از نظر کدر شدن متحمل نمی‌‌شوند. رويين شدن حالتی است که در طی آن در سطح کروم٬ اکسيد کروم (3+) تشکيل می شود. اين عمل موجب جابه‌جايی پتانسيل کروم از 0.717 به 1.36 ولت می شود و کروم مثل يک فلز نجيب عمل می نمايد. لايه های پوششی کروم براق با ضخامت پايين (در حدود 1 ميکرومتر)که غالبا در کروم‌کاری تزيينی با آن روبه رو هستيم فولاد را در مقابل خوردگی حفاظت نمی‌کنند کروم کاری ضخيم که در مقابل خوردگی ضمانت کافی داشته باشد فقط از طريق کروم‌کاری سخت امکانپذير است. با توجه به اينکه پوشش‌های کروم الکتروليتی سطح مورد آبکاری را به طور کامل نمی‌پوشانند از اين رو کروم‌کاری تزيينی هرگز به تنهايی مورد استفاده قرار نمی‌گيرد بلکه همواره آن را به عنوان پوشش نهايی بر روی واکنش‌هايی که حفاظت سطح را در مقابل خوردگی ضمانت می‌نمايند به کار می‌روند. معمولا به عنوان پايه محافظ از نيکل استفاده می‌شود.

آبکاری با مس

مس فلزی است با قابليت کشش بدون پاره شدن٬ نرم و هادی بسيار خوب جريان برق و گرما. مس از هيدروژن نجيب‌تر است و در نتيجه نه تنها در مقابل آب و محلولهای نمک‌دار بلکه در مقابل اسيدهايی که اکسيدکننده نيستند نيز مقاومت دارد. اکسيدکننده‌ها و اکسيژن هوا به و يا اکسيد مس (II) مس را به اکسيد مس (I)  راحتی  تبديل می‌کنند اکسيدهايی که برخلاف خود فلز در اکثر اسيدها حل می‌شوند. به دليل وجود گازهای مخرب در محيط که دارای گوگردهستند٬ روی اشيايی که از جنس مس هستند لايه هايی از سولفور مس به رنگ‌های تاريک و يا سبز تشکيل می‌شود.

الکترولیت‌های آبکاری مس

  • الکتر‌وليت‌هايی برپايه اسيد سولفوريک يا اسيد فلوريدريک
  • الکتر‌وليت‌هايی که فسفات در بر دارند
  • الکتر‌وليت‌ها ی يسيانيدی

الکتروليت‌های اسيدی بر پايه سولفات مس به غير از مس‌اندود نمودن مستقيم سرب٬ مس و  برای ديگر فلزات مناسب نيستند. اينها روی آهن٬ آلومينيم و روینيکل روکش نمی‌کنند به طور مستقيم توليد اگر در يک الکتروليت اسيد اشيايی از جنس آهن٬ آلومينيم و روی فرو ببريم يک لايه اسفنجی در نتيجه مبادله يونی ايجاد می‌شود. اين يک لايه پايداری بدون چسبندگی برای لايه‌های ديگر خواهد بود. بنابراين قبل از مس‌اندود نمودن اين فلزات در محيط اسيدی بايد حتما يک عمليات مس‌اندود نمودن در محيط اسيدی انجام گرفته باشد. الکتروليت‌های سيانيدی٬ علی‌رغم سمی بودنشان به علت دارا بودن خواص خوب اهميت زيادی پيدا کرده‌اند. پوششهای حاصل از حمام‌های سيانيدی دارای توان پوششی خوبی می‌باشند٬ آنها دارای دانه‌بندی حاصل از چسبندگی فوق‌العاده‌ای‌اند. در نتيجه پديده‌های شديد پلاريزاسيون٬ قدرت نفوذ الکتروليت‌های سيانيدی بهتر از حمام های مس‌کاری اسيد است. الکتروليت‌های پيروفسفات مس برای ايجاد روکش‌های زينتی روی زاماک٬ فولاد٬ آلياژهای آلومينيم و برای پوشش سطحی فولاد بعد از عمليات سمانتاسيون به کار برده می‌شود. موارد کابردی ديگر می‌توان مس‌کاری سيم‌ها و شکل‌يابی با برق را نام برد.

آلیاژهای مس

  • : ناميده می‌شود CuZn30برنج آْلياژی از مس و روی که.
  • برنز: آلياژی از مس و قلع می‌باشد.

آبکاری با روی

روی فلزی است به رنگ سفيد متمايل به آبی٬ بالاتراز 100 درجه سانتيگراد شکننده٬ مابين100 الی 200 درجه سانتيگراد نرم٬ قابل انحنا و انبساط است و می‌توان به صورت ورقه‌های نازک درآورد٬ بالای 200 درجه سانتيگراد دوباره شکننده می‌شود. خاصيت تکنيکی خيلی مهم روی حفاظت خيلی خوب پوشش‌های آن در مقابل خوردگی است. اين خاصيت ترجيحا بواسطه تشکيل لايه يکنواخت و چسبنده اتمسفر ايجاد می‌شود و عموما شامل اکسيد و هيدروکسيد کربنات روی و گاهی نيز سولفات و کلريد روی می‌باشد.

الکترولیت‌های آبکاری روی

  • الکتروليت‌های اسيدی : اسيد سولفوريک - اسيد کليدريک و اسيد فلوبوريک.
  • الکتروليت‌های بازی : سيانيدی - زنکاتی و پيروفسفات.

قديمی‌ترين نوع روی‌کاری گالوانيزاسيون است . در اين روش روی کاری٬ قطعات آهنی بعد از عمليات پرداخت در داخل روی مذاب در درجه حرارتی مابين 420 الی 450 درجه سانتيگراد فرو برده می‌شود. برای اهداف تزئينی از روی‌کاری براق استفاده می‌شود. اساسا ترکيب حمام‌های براق شبيه حمام‌های مات است٬ فقط حمام های براق دارای درجه خلوص بالاتر و بعلاوه مواد براق‌کننده آلیو غير آلیمی‌باشند .
معمولا لايه‌های پوششی روی عمليات پسين شيميايی توسط کروماته کردن و يا فسفاته کردن را پذيرا هستند. در نتيجه کروماته کردن لايه های روی خوردگی روی به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌يابد.

آبکاری با کادمیوم

رنگ آن سفيد بوده و به نقره شباهت دارد. بسياری از خواص کادميوم به روی شبيه اند. لايه کادميوم به سهولت قابل لحيم‌کاری است. حفاظت ضدخوردگی کادميوم شديدا تحت تاثير محيط خورنده می‌باشد. با توجه به اينکه فلز کادميوم مسموم کننده است٬ بدين جهت از اين لايه ها نبايد برای قطعاتی که هميشه دم دست هستند و همچنين در صنايع غذايی استفاده نموده.

الکترولیت‌های آبکاری کادمیوم

حمام های کادميوم کاری بسيار متداول از انحلال اکسيد کادميوم و يا سيانيد کادميوم در سيانيد سديم توليد می‌شوند.
به وجود آمدن شکنندگی توسط هيدروژن در کادميوم کاری سيانيدی سبب شده است که الکتروليت‌های اسيدی برای کاربردهای ويژه‌ای تهيه شوند. تنها فرايندی که امروزه سودمند است٬ بر پايه حمام‌های فلوئوبرات مبتنی است.
عمليات پسين پوشش‌های کادميوم نيز به منظور بهتر نمودن منظر قطعه انجام می‌يابد. غوطه‌ور نمودن کوتاه مدت در اسيد نيتريک 0.5-0.3 درصد سبب براق شدن لايه‌ها از نوع نقره خواهد شد. در صورتی که بخواهيم لايه کادميوم در مقابل خوردگی مقاوم‌تر شود٬ به طريق پسين با استفاده از محلول‌های اسيد حاوی يونهای کروم (VI) ممکن خواهد بود. بر طبق غلظت و ترکيب محلول‌های کروم‌دار٬ لايه‌های کرومات به رنگهای آبی آسمانی٬ زرد براق يا سبز زيتونی ايجاد می‌شود که به طور قابل ملاحظه‌ای در مقابل خوردگی لايه را بهتر می‌نمايند.

آبکاری با قلع

قلع فلزی است براق٬ دارای رنگ سفيد نقره‌ای٬ در درجه حرارت معمولی در مقابل آب و هوا مقاوم است و اسيدها و بازهای ضعيف به سختی روی آن اثر می‌گذارند. برعکس اسيد و بازهای قوی به آسانی روی آن اثر می‌گذارند. به راحتی لحيم‌پذير است. قلع در مقابل مواد غذايی و اتمسفر معمولی تحت تاثير قرار نمی‌گيرد. با توجه به اينکه سمی نيست٬ کاربرد زيادی در پوشش‌کاری قطعات صنعتی مواد غذايی و صنعت کنسروسازی دارد. با توجه به لحيم‌کاری بسيار عالی در صنعت برق نيز به کار برده می‌شود.

الکترولیت‌های آبکاری قلع

  • الکتروليت‌های اسيدی : اسيد فنل سولفونيک - اسيد هيدروفلوريک و اسيد فلوئوروبونيک.
  • الکتروليت‌های قليايی : براساس استانات سديم يا پتاسيم و هيدروکسيدهای مربوطه می‌باشد.

پوشش‌های قلع ايجاد شده روی قطعات به طريق الکتروليتی ظاهری کدر دارند با فرو بردن قطعات در حمام روغن داغ (Surfuion) براق می‌شوند. حمام‌های روغن داغ٬ خلل و فرج موجود در پوشش را از بين برده٬ مقاومت در مقابل خوردگی قشر را افزايش می‌دهند. همچنين با استفاده از يک محلول خيلی داغ کرومات قليايی حاوی يک تر کننده٬ می‌توان مقاومت در مقابل خوردگی قشر قلع‌اندود شده را بهتر نمود.

آبکاری با نقره

نقره فلزی قيمتی (نجيب)٬ به رنگ سفيد براق است. اسيد کلريدريک٬ اسيد سولفوريک و اسيد استيک به طور جزيی بر آن اثر می‌کند٬ برعکس اسيد نيتريک٬ آن را به صورت نيترات نقره حل می‌کند. نقره توسط سولفور هيدروژن و ترکيبات ديگر گوگرد توليد سولفور نقره به رنگ سياه می‌نمايد. اکسيژنهوا به نقره آسيبی نمی‌رساند.همچنين در مقابل اغلب محلول‌های نمکی و غذايی نيز مقاومت دارد.

الکترولیت‌های آبکاری نقره

حمام‌های نقره کاری شامل سيانيد ساده نقره٬ کربنات پتاسيم٬ سيانيد پتاسيم يا سيانيد سديم می باشد. هنگامی که از سيانيد پتاسيم استفاده می‌شود پوشش به سختی می سوزد. ضمنا لايه‌ها براق و حمام‌ها دارای خاصيت هدايت جريان بيش‌تری هستند. سيانيد قليايی موجود در الکتروليت تحت تاثير CO2 موجود در اتمسفر به طور جزيی تجزيه شده و توليد کربنات می‌کند. کربنات توليد شده خاصيت هدايت الکتريسيته و قدرت نفوذ الکتروليت را زياد می‌کند.
پوشش‌های نقره که در حمام‌های سيانيدی ساده ايجاد می‌شود کدر هستندو بايد در هنگام پوشش‌کاری برش‌کاری نمود. عمليات اجتناب‌ناپذير جلاکاری علاوه بر اينکه قيمت را بالا می‌برد٬ سبب از بين رفتن فلز نقره نيز می‌شوند. در حال حاضر حمام‌های نقره حاوی مواد افزودنی مختلف سبب ايجاد لايه‌های براق به کار برده می‌شوند. اين حمام‌ها معايب الکتروليت‌های ساده را ندارند.

آبکاری با طلا

طلافلزی‌ است قيمتی (نجيب)٬ به رنگ زرد٬ در طبيعت به صورت خالص پيدا می‌شود. طلا در مقابل اتمسفر٬ آب٬ محلول‌های نمکی و اسيدها آسيب ناپذير است. تنها تيزاب (يک حجم نيتريک و سه حجم اسيد کلريدريک) يا اسيد کلريدريک با داشتن اکسيدکننده‌ها طلا را حل می‌کند. برای بهتر نمودن خواص پوشش طلای ترسيب شده به طريق الکتروشيميايی٬ به الکتروليت‌های طلا مواد شيميايیکاملا مشخص افزوده می‌شود. پوشش‌های آلياژی نقش مهمی در روکش طلای الکتروليتی دارند. همچنين می‌توان به طور مناسبی خواص ويژه روکش‌ها٬ مانند سختی٬ براق نمودن و رنگ را تحت تاثير قرار داد.
طلاکاری با ضخامت کم (آبنوس‌کاری الکتريکی طلا) درزرگری به کار می‌رود. ايجاد لايه‌هايی با ضخامت نسبتا نازک به ضخامت در حدود 0.01 الی 0.1 ميکرومتر فلز پايه را در مقابل کدر شدن مقاوم می‌کند. به علاوه رفته رفته لايه‌های ضخيم به ويژه در قطعات صنعتی به کار می‌برند٬ به عنوان مثال در صنعت الکترونيک برای ارتباطات در مدارهای چاپی٬ در صنايع فضايی٬ در ساختن وسايل سفره (کارد٬ قاشق و چنگال) و در صنعت شيميايی به عنوان ضدخوردگی

 

آبکاری با فلزات گروه پلاتین

به طور کلی پلاتين٬ پالاديوم٬ روديوم٬ روتنيوم٬ اسميوم و اريديوم را فلزات گروه پلاتين می‌نامند. فلزات گروه پلاتين در صنعت مدرن رفته رفته اهميت پيدا می‌کنند و از آنجايی که گرانبها هستند سعی می شود به جای استفاده از فلزات گروه پلاتين در صنعت پوشش کاری٬ از فلزات ديگر استفاده شود. از فلزات گروه پلاتين در صنعت تجهيزات آزمايشگاهی پيشرفته و مدرن٬ در صنعت الکتروتکنيک٬ در زرگری و در صنعت شيميايی به عنوان کاتاليزور استفاده می‌کنند.

آبکاری اجسام غیر هادی

پوشش‌کاری مواد غير هادی (مثلا : شيشه٬ موادمعدنی٬نيمه‌هاديها٬ سراميک٬ چرم٬ برگ درختان٬چوب٬پارچه و مواد پلاستيکی) به روش گالوانيک (الکتروليتی با استفاده از منبع جریان خارجی)٬ در صورتی که سطح آنها قبلا توسط يک روکش هادی جريان پوشيده شده باشد٬ ممکن خواهد شد. مشکلات فلز اندود نمودن غير هادی‌ها٬ در ترسيب الکتروليتی نيست٬ بلکه در چسبندگی روکش فلزی است. غيرهادی ها بعد از يک آماده‌سازی کامل٬ آماده فلزاندود کردن هستند که بر روی آنها بتوان يک پوشش فلز با چسبندگی خوب افزود. در نتيجه فلزاندود نمودن مواد پلاستيکی٬ خواص جالب پلاستيک (برای مثال٬ وزن سبک٬ تغيير شکل آسان با کيفيت سطح استثنايی٬ ارزان قيمت بودن نسبت به فلز) با خواص روکش‌های فلزی حاصله از آبکاری با برق به دست می‌آيد

 

روش کار :

ابتدا باید محلول های قلیایی و اسیدی را درست کنیم، پس به صورت زیر عمل می کنیم:

در یک بشر خالی حدودا 100 سی سی آب مقطر می ریزیم بعد بازها را بر اساس حلالیتشان درون آب حل می کنیم. اول 7/3 گرم سدیم متاسیلیکات درون آب ریخته و آن را  حل می کنیم، پس از حل شدن سدیم متاسیلیکات، 7/3 گرم سدیم تری فسفات درون آب ریخته و آن را حل می کنیم،سپس 5/7 گرم سدیم کربنات درون آب ریخته و باز هم آن را حل می کنیم و در آخر 7/3 سدیم هیدرواکسید(سود) درون آب ریخته و آن را به صورت کامل حل می کنیم. در آخر 1 سی سی مایع ظرفشویی درون بشر می ریزیم و در آخر محلول را به حجم 250 سی سی می رسانیم و آن را روی چراغ گاز گذاشته تا دمای آن بین 82 تا 93 درجه ی سانتی گراد برسد و باید دما را بین این دو دما نگه داریم. حال در بشری دیگر حدود 100 سی سی آب می ریزیم و 5/32 سی سی اسید سولفوریک98% به آرامی روی آن می ریزیم و به حجم 250 سی سی می رسان

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 15:51 :: نويسنده : محمد مهدی محمودی وند

نام و نام خانوادگی:            محمد مهدی محمودی وند      آزمایش:23/10/1392  

کلاس:2A3         شماره:3   

عنوان:اندازه گیری توان پمپ ها                    هدف:اندازه گیری hp توان فرآیندی پمپ ها

تئوری:

راندمان پمپ

راندمان پمپ(Efficiency) به طور کلی نسبت قدرت عملی بدست آمده توسط سیال به توان شافت می باشد. در فرآیند جریان سیال در پمپ و فن راندمان به سه صورت زیر محاسبه می شود

- هیدرولیکی

- مکانیکی

- حجمی

اتلاف هیدرولیکی و راندمان هیدرولیکی:

اتلاف هیدرولیکی در پمپ و فن در اثر اصطکاک بین سیال و جداره دیوار، شتاب، عقب ماندگی سیال وتغییر جهت جریان سیال می باشد.

راندمان هیدرولیکی طبق رابطه زیر قابل محاسبه می باشد

ηh = w / (w + wl)           (1

که در این رابطه  ηh راندمان هیدرولیکی،  w کار مخصوص از پمپ و یا فن  و wl  کار مخصوص هدر رفته با توجه به اثرات هیدرولیکی  می باشد.

 

اتلاف مکانیکی و راندمان مکانیکی:

راندمان مکانیکی طبق رابطه زیر بدست می آید

ηm = (P - Pl) / P           (2

 که در این رابطه  ηm  راندمان مکانیکی، P  قدرت انتقالی از موتور به شافت و Pl توان از دست  رفته در اثر انتقال می باشد.

اتلاف حجمی و راندمان حجمی

با توجه به نشت مایع بین سطح پشت بشقاب پروانه توپی و یا از طریق دیگر اجزای پمپ،اتلافات حجمی که باعث کاهش راندمان پمپ می شود، وجود دارد.

راندمان حجمی طبق رابطه زیر بدست می آید:

ηv = q / (q + ql)            (3

راندمان کل

راندمان نهایی از حاصل ضرب سه رانمان هیدرولیکی، مکانیکی و حجمی حاصل می شود

η = ηh ηm ηv         (4

تلفات در پمپ یا فن تبدیل به گرما شده و به سیال و محیط اطراف منتقل می شوند. به عنوان یک قاعده کلی، افزایش دما در حمل و نقل هوا در فن حدود 1 درجه سانتیگراد است.

مثال در ارتباط با راندمان هیدرولیکی پمپ

یک پمپ آب خطی در فشار بین 1 bar (1 105 N/m2) و 10 bar (10 105 N/m2) کار می کند وچگالی آب 1000 kg/m3 می باشد و همچنین راندمان هیدرولیکی معادل ηh = 0.91 می باشد. حال هد عملی یا ستون آب را محاسبه کنید:

h = (p2 - p1) / γ  = (p2 - p1) / ρ g

    = ((10 105 N/m2) - (1 105 N/m2)) / (1,000 kg/m3) (9.81 m/s2) = 91.7 m

 

و کار مخصوص پمپ مطابق زیر بدست می آید

wc = g h / ηh

    = (9.81 m/s2) (91.7 m) / 0.91 = 988.6 m2/s2

و همچنین ارتفاع طراحی به صورت زیر است

h = wc / g

    = (988.6 m2/s2) / (9.81 m/s2)  = 100.8 m

توان و بازده پمپ

امروز می خواهم مطلب بسیار مهمی در رابطه با پمپ ها برایتان بنویسم: توان و بازده پمپ

در ادبیات پمپ انواع و اقسام توان و بازده داریم

توان هیدرولیکی PH: به توان خروجی پمپ اتلاق می شود که باعث حرکت سیال می شود. برای محاسبه این توان کافی است فشار پمپ را در دبی ضرب کنید.

توان خروجی پمپ: همان توان هیدرولیکی پمپ می باشد...

راندمان پمپ از دید

اغلب سازندگان پمپای گریز از مرکز (سانتریفوژ) عملکرد پمپ را بر مبنای پمپاژآب با دمای 68 درجه فارنهایت  تعیین می نمایند.مهمترین عوامل موثر روی راندمان پمپ گریز از مرکز عبارتند از :

سرعت مخصوص ،اندازه پمپ ،ارتفاع مکش مثبت خالص موجود ومورد نیاز ،لزجت(ویسکوزیته)سیال ،درجه حرارت ،چگالی مخصوص ونوع پمپ.انیستیتوی هیدرولیک منحنی راندمان بسیاری از پمپها را به ازای تغییر سرعت مخصوص تهیه نموده است ...

 

 

 

 (Pump performance): راندمان پمپ ها

  راندمان پمپ ها(Pump performance):بازده یک پمپ بطور کلی به میزان تلرانسها و دقت بکار رفته در ساخت ، وضعیت مکانیکی اجزاء و بالانس فشار بستگی دارد. در مورد پمپ ها سه نوع بازده محاسبه می شود:1- بازده حجمی که مشخص کننده میزان نشتی در پمپ است و از رابطه زیر بدست می آید( دبی تئوری كه پمپ باید تولید كند /میزان دبی حقیقی پمپ  )=بازده حجمی 2- بازده مکانیکی که مشخص کننده میزان اتلاف انرژی در اثر عواملی مانند اصطکاک در یاتاقان ها و اجزای درگیر و همچنین اغتشاش در سیال می باشد.= بازده مکانیکی(قدرت حقیقی داده شده به پمپ /قدرت تئوری مورد نیاز جهت کار پمپ ) 3- بازده کلی که مشخص کننده کل اتلاف انرژی در یک پمپ بوده و برابر حاصضرب بازده مکانیکی در بازده حجمی می باشد

توان اسب بخار

توان اسب بخار (Horsepower) انگلیسی واحد قدرت است وهمچنین اسب بخار توانایی انجام کار در میزان   33000 ft.lb در هر دقیقه  یا    550 ft.lbدر هر ثانیه می باشد.

توجه داشته باشید که قدرت کار در واحد زمان است و کار نیز نیرو از راه دور می باشد. به عنوان مثال در سیستم گرانش ،نیروی اعمالی  وزن (mg) است.

توان اسب بخار پمپ

:توان اسب بخار کل را می توان از رابطه زیر بدست آورد

Php = mmin h g / 33000         (1

که در این رابطه Php  توان بر حسب اسب بخار،  mmin   دبی جرمی جریان بر دقیقه بر حسب (پوند بر دقیقهhهد و یا ارتفاع بر حسب (ft) و gشتاب با مقدار 32 ft/s2  می باشد.

رابطه (1) می تواند به رابطه زیر تبدیل شود:

Php = msec h g / 550         (1b

که در این رابطه msec  دبی جرمی بر ثانیه می باشد که بر حسب (lbm/s) است.

همچنین رابطه (1) می تواند به رابطه زیر تبدیل شود:

Php = γ Q h / 33000         (1c

که در این رابطه Q دبی حجمی بر حسب(ft3/min) و γ وزن مخصوص برحسب(lbf/ft3 ) می باشد.

توان اسب بخار جریان آب بر حسب gal/min:

توان اسب بخارجریان آب بر حسب gal/min را می توان از رابطه زیر بدست آورد:

Pwhp = SG Qgal h / 3960         (1d

که در این رابطه Q  دبی حجمی بر حسب(جی پی ام  SGوزن مخصوص و h هد بر حسب (ft) می باشد.

SG برای آب در دمای 32oF معادل 1.001 و در دمای 240oF معادل 0.948 می باشد.

برخی تبدیل واحد های مورد نیاز:

  • 1 hp (English horse power) = 745.7 W
  • 1 ft (foot) = 0.3048 m

توان ترمزی

توان ترمزی یا توان شافت بر حسب اسب بخار برای پمپ یا فن:

قدرت شافت بر حسب اسب بخار برای پمپ یا فن مطابق رابطه زیر محاسبه می شود:

Pbhp = ( γ Q h / 33000 ) / η         (2

که در این رابطه Pbhp  توان بر حسب اسب بخار یا (hp)،  دQدبی حجمی بر حسب (ft3/min, cfm) و η  راندمان می باشد.

توان ترمزی یا توان شافت بر حسب اسب بخار برای توربین:

اسب بخار شافت برای توربین از رابطه زیر بدست می آید:

Pbhp = η ( γ Q h / 33000 )         (2b

 

توان ورودی اسب بخار برای موتور الکتریکی

توان ورودی اسب بخار برای موتور الکتریکی پمپ یا فن طبق دو رابطه زیر بدست می آید:

Php_el = Pbhp / ηe         (3

Php_el = (m h / 33000) / (η ηe)         (3b

که در این روابط Php_el   توان ورودی برای موتور الکتریکی، ηe  راندمان مکانیکی برای موتور الکتریکی می باشد.

تبدیل توان اسب بخار به کیلو وات یا سایر واحد ها:

توان بر حسب اسب بخار را می توان به واحد های رایجی همچون واحد های زیر تبدیل نماییم:

1 hp (English horse power) = 745.7 W = 0.746 kW = 550 ft.lb/s = 2545 Btu/h

= 33000 ft.lb/m = 1.0139 metric horse power

تبدیل اسب بخار به کیلو وات طبق رابطه زیر صورت می گیرد:

PkW = 0.746 Php         (4

با توجه به رابطه (4)، رابطه(3b) به رابطه زیر تبدیل می شود که در این رابطه توان را بر حسب کیلو وات به صورت مستقیم بدست می آوریم:

PkW = 0,746 (m h / 33000) / η ηe         (5

اسب بخار مورد نیاز برای پمپاژ آب

انرژی مورد نیازآب توسط پمپ را water horsepower می نامند و طبق رابطه زیر بدست می آید:

Pwhp = q h sg / 3960     (1

که در این رابطه Pwhp  توان مورد نیاز پمپ بر حسب(اسب بخار)، q دبی بر حسب (گالن بر دقیقه)، h هد بر حسب (فوت) و sg نیز وزن مخصوص می باشد.

برای تخمین توان مورد نیاز برای پمپاژ آب در دمای 60 درجه فارنهاید برحسب اسب بخار به جدول زیر مراجعه می کنیم:

 

50

40

35

30

25

20

15

10

5

ارتفاع(ft)

دبی  حجمی(gpm)

0.06

0.05

0.04

0.04

0.03

0.03

0.02

0.01

0.01

5

0.13

0.10

0.09

0.08

0.06

0.05

0.04

0.03

0.011

10

0.19

0.15

0.13

0.11

0.10

0.08

0.06

0.04

0.02

15

0.25

0.20

0.18

0.15

0.13

0.10

0.08

005

0.03

20

0.32

0.25

0.22

0.19

0.16

0.13

0.10

0.06

0.03

25

0.38

0.30

0.27

0.23

0.19

0.15

0.11

0.08

0.04

30

0.44

0.35

0.31

0.27

0.22

0.18

0.13

0.09

0.04

35

0.51

0.40

0.35

0.30

0.25

0.20

0.15

0.10

0.05

40

0.57

0.46

0.40

0.34

0.28

0.23

0.17

0.11

0.06

45

0.63

0.50

0.44

0.38

0.32

0.25

0.19

0.13

0.06

50

0.76

0.61

0.53

0.46

0.38

0.30

0.23

0.15

0.08

60

0.88

0.71

0.62

0.53

0.44

0.35

0.27

0.18

0.09

70

1.0

0.81

0.71

0.61

0.50

0.40

0.30

0.20

0.10

80

1.1

0.91

0.80

0.68

0.57

0.46

0.34

0.23

0.11

90

1.3

1.00

0.88

0.76

0.63

0.50

0.38

0.25

0.13

100

 

توان اسب از دید ammacu.blogfa.com

مفاهیمی راجع به اسب بخار

اسب بخار می تواند به واحد های دیگر هم تبدیل شود 

●یک اسب بخار برابر با ۷٤۶ وات است.پس اگر یک اسب را به چرخی وصل کنیم تا آن را بچرخاند با آن چرخ می توان مولد برقی را به کار انداخت که ۷٤۶ وات توان تولید می کند.

●انرژی حاصل از یک اسب بخار در مدت یک ساعت برابر  ۲۵٤۵BTU است که هر BTU انرژی مورد نیاز برای بالا بردن دمای یک پوند  آب به اندازه ی یک درجه ی فارنهایت است.

●یک BTU برابر ١۰۵۵ ژول،یا ۲۵۲ گرم-کالری ویا ۲۵۲/۰ کالری غذایی است.یک اسب احتمالا ۶٤١ کالری غذایی را در یک ساعت می سوزاند...  

 

شرح:

برای بدست آوردن توان الکتریکی و توان فرآیندی و hp توان فرآیندی پمپ به صورت زیر عمل می کنیم:

دستگاهی داریم که دارای دو مخزن است و میخواهیم آب درون مخزن پایینی را به داخل مخزن بالایی بریزیم، پس لازم است که یک پمپ این آب را از داخل مخزن پایین به داخل مخزن بالایی بریزد. ضمنا این دستگاه در هنگامی که آب را به مخزن بالایی پمپ می کند، آمپر و ولتاژ را هم نشان می دهد و یک لوله روتامتر هم بعد از پمپ قرار دارد که به کمک آن هم می توانیم دبی را بخوانیم.

بار اول یک دور شیر ورودی مخزن دوم را باز می کنیم و دستگاه را روشن می کنیم و می بینیم که ولتاژ 226 و آمپر روی 1/1 قرار گرفته است، در همین حالت دبی را هم می گیریم که زمان را با کرنومتر و حجم را با لوله ای که در کنار مخزن دوم قرار دارد و یک خط کش هم در کنار است می خوانیم، ضمنا هر یک سانتی متری که حجم درون مخزن افزوده می شود معادل یک لیتر است. حال زمان را با کرنومتر می گیریم و حجم درون مخزن را با لوله و خط کش کناری آن، که بین 31 تا 36 سانتی متر و معادل 5 لیتر می باشد و مدت زمانی را که طول می کشد تا 5 لیتر پر شود حدودا 9/10 ثانیه است. ضمنا دبی روتامتر هم 7/28 است.حال دستگاه را خاموش می کنیم و توان الکتریکی، توان فرآیندی پمپ و hp را هم حساب می کنیم.

بار دوم شیر ورودی مخزن دوم را یک دور دیگر می چرخانیم و دستگاه را روشن می کنیم. می بینیم که ولتاژ 223 و آمپر روی 1 است، در همین لحظه دوباره دبی را هم حساب می کنیم که می بینیم این بار 5 لیتر در مدت زمان 10 ثانیه پر می شود. دبی روتامتر هم 1/30 است.

بار سوم شیر ورودی مخزن دوم را یک دور دیگر می چرخانیم و دستگاه را روشن می کنیم. پس از چند ثانیه می بینیم که ولتاژ 224 و آمپر 9/0 است. این بار هم که بی را حساب می کنیم، می بینیم که 5 لیتر در مدت زمان 8/9 ثانیه پر می شود و دبی روتامتر هم 8/30 است.

ضمنا راندمان پمپ هم 65% می باشد.

 

نمودار، مشاهده، جدول:

 

آزمایش اول

آزمایش دوم

آزمایش سوم

V

226

223

224

I

1/1

1

9/0

Q     روتامتر

7/28

1/30

8/30

 

 

آزمایش اول

آزمایش دوم

آزمایش سوم

زمان

9/10

10

8/9

حجم

5

5

5

دبی

45/0

5/0

51/0

 

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که دبی هوا حدودا بین 1130 الی 1170 است در صورتی که باید در محدوده 1300 باشد و بیشترین دبی باید مربوط به قسمت وسط باز لوله پیتوت باشد ولی به دلیل خطایی که وجود دارد بیشترین دبی مربوط به پایین

 

باز لوله پیتوت می باشد.

 

 

محاسبات:

Q=             آزمایش اول

Q=

Q= 0/45

Pe=V×I×cosϕ

Pe=226×1/1×0/68

Pe=169/04

µ= ×100

65= 100

Pp=0/65×169/04

Pp=109/876

Pp=ρ×g×hp×Q

109/876=1000×10×hp×0/45

hp=

hp=0/024

 

 

 

 

Q=             آزمایش دوم

Q=

Q= 0/5

Pe=V×I×cosϕ

Pe=223×1×0/68

Pe=151/64

µ= ×100

65= 100

Pp=0/65×151/64

Pp=98/566

Pp=ρ×g×hp×Q

98/556=1000×10×hp×0/5

hp=

hp=0/019

 

 

 

 

Q=             آزمایش سوم

Q=

Q= 0/51

Pe=V×I×cosϕ

Pe=224×0/9×0/68

Pe=137/08

µ= ×100

65= 100

Pp=0/65×137/08

Pp=89/102

 

Pp=ρ×g×hp×Q

89/102=1000×10×hp×0/51

hp=

hp=0/017

خطا: 1- اشتباه خواندن      2- اشتباه محاسباتی       3-اشتباه در خواندن در حجم     4- خراب بودن دستگاه

مرجع: سایت  www.tebyan.net، www.wikipg.com،www.engineeringtoolbox.com،

نام و نام خانوادگی:            محمد مهدی محمودی وند      آزمایش:17/09/1392  

کلاس:2A3         شماره:3   

عنوان:اندازه گیری جریان سیالات                    هدف:اندازه گیری جریان آب به وسیله لوله پیتوت

تئوری:

روتامتر چیست؟

یکی از وسایل پر کاربردی که امروز می خواهیم به شما معرفی نماییم روتامتر می باشد. روتامتر نوعی دبی سنج است که می تواند دبی سیال عبوری از یک لوله را برای ما اندازه گیری نماید. این سیال می تواند مایع و یا گاز باشد.

استفاده از روتامتر برای اندازه گیری دبی بسیار رواج دارد. روتامتر از یک مجرای مخروطی تشکیل می شود که درون آن یک شناور موجود می باشد. 

در اثر عبور جریان سیال از پایین به بالای روتامتر، نیروی مقاومی به این شناور وارد می شود و آن را به طرف بالا حرکت می دهد. با بالا رفتن شناور، سطح مقطع روتامتر افزایش یافته و لذا سطح جریان میان شناور و مجرای مخروطی روتامتر افزایش می یابد.

شناور تا جای بالا می رود که نیروی مقاوم سیال، نیروی ارشمیدس و وزن سیال یکدیگر را خنثی نمایند و سیستم به حالت تعادل برسد. در این صورت مکان شناور که به صورت مستقیم از روی روتامتر خوانده می شود، معرف دبی جریان می باشد. هر چه دبی جریان عبوری از روتامتر بیشتر باشد، محل شناور بالاتر خواهد بود.

از کاربردهای روتامتر می توان به آزمایشگاه ها، سیستم های تأسیساتی و به طور کلی تمام جاهایی که دانستن دبی یک جریان سیال لازم باشد اشاره نمود. 

اندازه گیری شدت جریان

اندازه گیری شدت جریان در یک سیستم انتقال مایع بخش مهمی از عملیات را شامل می شود.به علاوه اندازه گیری در حین عملیات واقعی برای اطمینان از عملکرد سیستم در جهت پیش بینی شده الزامی است.

چندین وسیله اندازه گیری جریان وجود دارد که ضمن ارزان بودن به طور غیرمستقیم شدت جریان جرمی و سرعت را اندازه می گیرند شامل:

1- لوله پیستو

2- اریفیس متر

3- لوله ونتوری

در هر سه روش بخشی از اندازه گیری شامل اختلاف فشار است.

وسیله ای که غالباً برای این هدف استفاده می شود :

روتامتر: 

در این وسیله ارتفاع شاقول که شناورهم نامیده می شود در یک لوله مخروطی نشان دهنده شدت جریان می باشد. شناور در یک لوله مخروطی که بزرگترین قطر آن در سمت بالا قرار دارد به طرف بالا و پایین حرکت وسیال از پایین به طرف بالا جریان دارد و شناور را به طرف بالا می راند. چون شناور چگالی بیشتری دارد معلق می ماند تا زمانی که فشار بتدریج افزایش یابد و اثر شناوری سیال شاقول را به سمت بالا جابجا کند وبعد سیال بین شناور ودیواره لوله جریان می یابد و همانطور که مسیر عبور جریان افزایش می یابد یک تعادل مکانیکی میان مکان شناور و اختلاف فشار در دو طرف ان و نیروهای شناور برقرار میشود.بنابراین جریان سیال را می توان اندازه گیری نمود.

جنس ماده ایی که لوله آنان ساخته می شود  شیشه ای ، اکریلیک، فلزی می باشد.

شناور :

گوی شکل : برای اندازه گیری شدت جریان های پایین تر

آئرودینامیک: شدت جریان های بالاتر و کاربردهاییکه مستلزم دقت بالا با گرانروی ثابت است.

جنس موادی که شناور از آن ساخته می شود شیشه سیاه، یاقوت کبود، فولاد ضد زنگ ، تنگستن می باشد.

ظرفیت روتارومترها بر حسب 2 سیال:

1.    اب در دمای 20 درجه سانتیگراد

2.    هوا در دماي 20 درجه و در فشار101.3Kpa

مزیت روتامتر بر اریفیس متر:

1.    به توزیع سرعت در جریان سیال متحرک حساس نیست .

2.    در نصب آن نیاز به بخش مستقیم لوله در بالا و پایین وسیله اندازه گیری نیست.

3.    در محدوده گسترده ایی از جریان تکرارپذیری خوبی می دهد.

4.    برای نیازهای خاص مانند حجم کم و فشار زیاد نیز قابل رشد هستند.

چند روش دیگر برای کابردهای ویژه صنایع غذایی:

1.  جابجایی حجمی به عنوان یک  اصل اندازه گیری جریان ، از یک محفظ اندازه گیری با حجم معلوم که حاوی یک موتور دوار است استفاده می کند. همانطور که جریان از میان محفظه هدایت می شود روتور می چرخد و حجم معلومی از سیال را جابجا می کند .شدت جریان توسط نمایش  تعداد دورهای روتور و احتساب حجم در هر دور اندازه گیری می شود.

2.  از فراصوت به عنوان مکانیسم حسگر استفاده می کند .معمولاٌ دراین روش ها از پاسخ یک موج هدایت شده با فرکانس بالا به سمت جریان استفاده می کنند.

3.  استفاده از گرداب های ایجاد شده ناشی از قرار دادن یک جسم نامنظم شکل در مسیر جریان است. چون گرداب ها با فرکانس که تابع شدت جریان است به سمت پایین حرکت می کند از این فرکانس به عنوان معیاری از شدت جریان استفاده نمود. معمولاٌ با قرار دادن ترمیستورهای داغ در مسیر گرداب و ثبت شدت های سرد شدن انها می توان این فرکانس ها را اندازه گیری نمود

4.  شدت جریان در یک لوله با قرار دادن یک چرخ توربینی در مسیر جریان نیز اندازه گیری می شود در حالی که شدت جریان تغییر می کند سرعت چرخش نیز متناسب با ان تغییر می کند اندازه گیری دوران با استفاده از آهن رباهای کوچکی که به بخش چرخان توربین متصل هستند انجام می شود. آهن رباها ضربانی را تولید می کند که به وسیله مدار مارپیچ که در دیواره خارجی لوله قرار گرفته است دریافت وثبت می شود . 

 

لوله ونتوری (ونچوری) (VenturiTube):

گلوگاه لوله ونتوری از یک استوانه ی باریک تشکیل شده که گلویی (Throat) نامیده می شود. دهانه ی ورودی گلوگاه به تدریج جمع یا باریک می شود (مانند یک نازل) ، اما دهانه ی خروجی آن به صورت یک شیپوره ی واگرا (Diffuser) به تدریج باز می شود. با استفاده از یک لوله ی ونتوری ، افت فشار به طور قابل توجهی نسبت به افت فشار گلوگاه اریفیس دار و یا نازل دار کم تر می شود. علت کم بودن افت فشار لوله ی ونتوری ، بیشتر به علت شکل دهانه ی خروجی آن است. در لوله ونتوری ، فشارهای استاتیک P1 و P2 با استفاده از دو حلقه ی فشار سنجی حس می شوند. این دو حلقه ، هر یک دارای یک سری سوراخ هستند که با فاصله ی مساوی از یکدیگر قرار دارند و به داخل لوله ونتوری ارتباط دارند. معمولا ونتوری دارای ساختمانی با بخش های زیر است:

بخش بالا دست جریان که قطر آن برابر قطر لوله است و دارای یک آستر برنزی و یک حلقه ی پیزومتری برای تعیین فشار استاتیک است:

-یک قسمت مخروطی همگرا.

-گلوگاه استوانه ای با آستر برنزی ، مجهز به حلقه ی پیزومتری.

-یک قسمت مخروطی با واگرایی تدریجی که نهایتا اندازه ی آن برابر قطر لوله می شود.

 -یک مانومتر دیفرانسیلی که به حلقه های پیزومتری متصل است. 

اندازه ی ونتوری متر با قطر لوله و گلوگاه آن مشخص می شود. برای آن که نتایج حاصل از اندازه گیری دقیق باشد ، باید طول ونتوری متر حداقل ده برابر قطر لوله باشد. در جریان خروجی از لوله به طرف گلوگاه ، سرعت به مقدار زیادی افزایش و متناظر آن فشار کاهش می یابد. مقدار دبی در جریان تراکم ناپذیر تابعی از مقدار نشان داده شده به وسیله ی مانومتر است.

فشارها در قسمت اولیه و گلوگاه دستگاه ، فشار های واقعی هستند و سرعت های به دست آمده از معادله ی برنولی سرعت های تئوری خواهند بود. وقتی که در معادله ی انرژی ، افت ها را در نظر بگیریم ، سرعت ها واقعی خواهند بود. ابتدا به کمک معادله ی برنولی ( بدون درنظر گرفتن افت هد )  سرعت تئوری در گلوگاه را به دست می آورند و با ضرب کردن آن در ضریب سرعت Cv سرعت واقعی مشخص خواهد شد. نسبت قطرها معمولا در محدوده ی 25/0 تا 75/0است. افت فشار حاصل از نصب نیز در حدود 10 تا 15درصد تغییر هد بین قسمت های ورودی ونتوری و گلویی می باشد.

در هنگام انتخاب این دست وسایل اندازه گیری فلو باید این نکته را هم در نظر گرفت که اثر لوله ونتوری در مختل کردن جریان سیال و تلفات انرژی کمتر از نازل ها و همچنین نازل نیز اتلافات کمتری نسبت به اریفیس دارد ، البته این موضوع را هم باید در نظر گرفت که در مورد قیمت آن ها این نسبت ها برعکس است.

 مانومتر( لولهu شکل):

لوله با قطر كم و ثابت به شكل u لاتين كه باسيالى به نام سيال مانومتر پر مى شود که حاوی آب یا جيوه بوده که  به نوع كاربرد بستگی دارد.طول بازوهای مانومتر هیچ تآثیری روی فشار اندازه گیری ندارد.

برای تحلیل فشار در مکان های مختلف مانومتر  احتساب فشار در نقاط انتخاب شده با شروع از یک طرف مانومتر و ادامه ان تا طرف دیگر است . 

در اندازه گیری فشار در جریان سیال معمولاٌ با سه نوع فشار مواجه هستیم :

1.فشار استاتیک

2.فشار دینامیک

3.فشار سکون 

-فشار استاتیک همان فشار ترمودینامیک واقعی که توسط اولین جمله معادله برنولی بیان می شود .یک روش معمول برای اندازه گیری فشار استاتیک از طریق تعبیه سوراخی در کانال می باشد.

فشار ديناميك به فشار ناشی از انرژی جنبشی سیال فشار دینامیکی گویند.

لوله پیتو:

یک حسگر رایج برای اندازه گیری سرعت سیال است. اصل طراحی آن بر پایه وجود فشارهای سکون و استاتیک ، هنگامی که یک جسم در سیال جاری قرار دارد استوار است.

سیستم از دو لوله هم محور کوچک که هر کدام خروجی مجزایی مرتبط هستند تشکیل یافته .سوراخ ورودی لوله داخلی مستقیماٌ در مسیر جریان سیال قرار دارد در حالی که ورودی لوله خارجی یک یا چند سوراخ است که در محیط لوله خارجی تعبیه شده است. خروجی های لوله پیتو جهت اندازه گیری اختلاف فشار به مانومتر متصل شده اند.

اریفیس متر:

با گذاشتن یک مانع (محدودیت) با ابعاد معلوم در برابر جریان در یک لوله می توان از فشار در دو طرف مانع و سرعت از میان مانع برای اندازه گیری شدت جریان سیال استفاده نمود. اریفیس متر حلقه ای که در یک لوله قرار داده می شود و مساحت سطع مقطع لوله را به یک مقدار معلوم کاهش می دهد. با نصب مبدل فشار (تراند یوسد) در مکان های بالا دست و پایین دست اریفیس تغییرات فشار را اندازه گیری می شود.

اگر از مانومتر  براى تعیین افت فشار استفاده کنیم مقدار ضریب اریفیس C تابع :

1.محل دقیق فشار سنج ها

2. عدد رینولدز

3. نسبت قطر لوله به قطر اریفیس 

ونتوری متر:

برای کاهش اتلاف انرژی که در اثر اصطکاک ایجاد شده توسط انقباض ناگهانی جریان در یک اریفیس متر به وجود می اید.

تفاوت ونتوری متر و اریفیس متر:

1-ونتوری باید برای اطمینان از زاویه دمای مناسب ورودی و خروجی از ونتوری کاملاٌ رقیق باشد

2-ونتوری متر به طول مشخصی از لوله جهت نصب نیاز دارد.

3- اریفیس متر ارزان تر بوده و طراحی ان از ونتوری متر ساده تر است

 فلومترهای اختلاف فشار (اختلاف حد)

(Differential – pressure (Differential Head) Flow Meters):

گاهی اوقات می توان یک کمیت را از طریق کمیتی مرتبط با آن اندازه گیری نمود. اندازه گیری فلو مترادف با اندازه گیری سرعت است و اندازه گیری سرعت معمولا نیاز به اجزا و قطعات مکانیکی و متحرک دارد که به دنبال آن استهلاک و نیاز به تعمیر و سرویس مطرح می شود. با اندازه گیری فلو از طریق فشار می توان اجزا و قطعات متحرک را حذف نمود و دوام و استحکام اندازه گیر را بالا برد ، به علاوه چنین طرحی معمولا ساده تر و ارزان تر است.

یک سیال تحت فشار و در حال حرکت در یک لوله دارای سه نوع انرژی است:

 انرژی پتانسیل ( h)، انرژی جنبشی ( υ²)و انرژی فشاری ( P). قانون برنولی در واقع اصل بقای انرژی در سیالات است و رابطه به صورت زیر بیان می شود:

" جمع انرژی جنبشی ، انرژی پتانسیل و انرژی فشاری در یک سیال ثابت است."

بنابراین با ثابت بودن انرژی پتانسیل اگر انرژی جنبشی افزایش یابد ، آنگاه انرژی فشاری کاهش خواهد یافت. به بیان دیگر اگر سرعت سیال (انرژی جنبشی) را افزایش دهیم ، فشار (انرژی فشاری) کم می شود. 

  گلوگاه دارای صفحه ی اریفیس دار (Orifice Plate Restriction):

1. گلوگاه صفحه ای اریفیس دار یک صفحه ی فلزی نازک و دایره ای می باشد ، که در وسط آن سوراخی تعبیه شده است. اریفیس در لوله به صورتی واقع می شود که محور آن با محور لوله منطبق باشد. البته اریفیس هایی که هم محور با محور لوله قرار نگرفته باشند نیز مورد استفاده قرار می گیرد.

مقطع خطوط جریان سیال پیش از اریفیس کم کم باریک می شود و این باریک شدن تا فاصله ی اندکی پس از اریفیس نیز ادامه دارد تا این که مقطع جریان سیال به حد اقل می رسد. از این نقطه به بعد سطح مقطع جریان سیال به تدریج افزایش پیدا می کند ، تا قطر لوله کاملا پر شود. در این وسیله فشار بعد از محل صفحه ی اریفیس دار با فشار اصلی (یعنی فشار پیش از نقطه ی جمع شدن خطوط جریان) هرگز برابر نمی شود.

در زمانی که سیال از یک صفحه ی اریفیس دار عبور می کند ، در اطراف لبه ی سوراخ صفحه ، ناحیه ای ایجاد می شود که اصطلاحا ناحیه ی راکد (Stagnant Zone) نامیده می شود و در این ناحیه به علت اختلاف فشار های موجود ، حالتی از برگشت خطوط جریان ایجاد می شود  که اصطلاحا جریان ثانویه یا جریان گردابی نامیده می شود. از آن جایی که سیال لزج (گرانرو) است و نیز حرکت جریان اولیه در خلاف جهت حرکت ثانویه است ، مقداری از انرژی جذب شده و در نتیجه قسمت قابل توجهی از فشار سیال افت می کند. در اثر تغییر در امتداد حرکت خطوط جریان سیال نیز افت فشار ایجاد می شود ، اما مقدار آن نسبت به افت فشار ناشی از جریان های برگشتی قابل ملاحظه نیست.

فشار های استاتیک P1 و P2 در قبل و بعد از صفحه ی اریفیس دار ، با استفاده از مجراهایی حس می شوند که در زاویه ی بین صفحه ی اریفیس دار و سطح داخلی لوله قرار دارند. این مجراها را «مجراهای حس کننده ی فشار یا مجراهای گوشه ای» (Corner Taps) می نامند ؛ البته ممکن است که این مجراهای حس کننده ی فشار در جایی غیر از گوشه ها نیز قرار گیرند. در طرح این گونه فلو متر ها نسبت قطر روزنه به قطر لوله را برای مایعات حدود 15/0 تا 75/0 و برای گازها حدود 02/0 تا 07/0 در نظر می گیرند.

 اریفیس ها با توجه به ماده ای که برای اندازه گیری آن به کار رفته اند ، در اشکال گوناگونی ساخته می شوند:

 اریفیس پلیت متحدالمرکز: که سوراخ آن در وسط صفحه قرار دارد و برای گازها ، مواد نفتی سبک و بدون رسوب به کار می رود.

 اریفیس پلیت خارج از مرکز: که سوراخ آن خارج از مرکز است و برای مواد نفتی رسوب دار و سنگین به کار می رود.

اریفیس پلیت قطعه ای (نیم دایره ای): که سوراخ آن خارج از مرکز و به صورت قطعه ای از دایره می باشد و کاربرد آن برای مواد رسوب دار است.

به طور عمده کاربرد اریفیس ها در یافتن دبی خروجی از مخازن و همچنین لوله ها می باشد. در ساخت اریفیس ها گاهی لبه ی آن ها را گرد و گاهی با لبه ی تیز می سازند. یک اریفیس با لبه های تیز در مسیر لوله باعث ایجاد انقباض فواره در پایین دست دهانه ی اریفیس می شود.

2.اوریفیس متر اصولا مشابه با ونتوری متر عمل می‌کند، اما چند اختلاف مهم دارد:

- صفحه سوراخ‌دار آن را می‌توان با توجه به سرعتهای متفاوت جریانی سیال به‌راحتی تعویض نمود، در حالیکه قطر دهانه یا گلویی یک وانتوری متر ثابت و غیر قابل تعویض است.

- اوریفیس متر همواره دارای مقادیر افت فشار نسبتا بالاست که در اثر جریانات گردابی در پشت صفحه سوراخ‌دار و نزدیک دیواره داخلی لوله بوجود می‌آیند. در حالیکه یک وانتوری متر اجازه بوجود آمدن چنین گردابهایی را نمی‌دهد.

- در یک اوریفیس متر معمولا شیرهایی برای کنترل خروج جریان سیال وجود دارد که محل اتصال مانومتر نیز می‌باشد.

u0=C0 (2gc (ρ1 - ρ2) h/ρ(1 - β4)1/2
β=Do/D
Do=قطر سوراخ اوریفیس متر و D=قطر لوله
br>gc=32.20ft.lbm/lbf.sec2
Co=ضریب تصحیح اریفیس متر  

 گلوگاه نازل دار (Flow NozzleRestriction):

گلوگاه نازل دار دارای مقطعی شبیه به یک زنگوله است ، یعنی دیواره ی آن از اطراف به تدریج جمع می شود تا به صورت یک گلوگاه در می آید و در انتهای آن استوانه ای شکل است. محور نازل نیز بر محور لوله منطبق است.مقطع نازل به گونه ای انتخاب می شود که مقطع خطوط جریان سیال پس از باریک شدن تقریبا همه ی گلوگاه را پر کند. بنابراین سطح گلویی را می توان با کمترین سطح مقطع سیال عبوری برابر فرض نمود.

جریان های گردابی ایجاد شده در اطراف نازل نسبت به جریان های گردابی صفحه ی اریفیس دار ، انرژی کم تری جذب می کنند و در نتیجه افت فشار کمتری ایجاد می شود. این نکته باید یادآوری شود که در صورت یکسان بودن افت فشار و دبی صفحه ی اریفیس دار و نازل ، صفحه ی اریفیس دار دارای مقطع گلویی بزرگ تری است. محل قرارگیری مجراهای حس کننده ی فشار در گلوگاه های نازل دار شبیه به گلوگاه اریفیس دار می باشد.

دبی سنج زانویی یا لوله پیتو  (Elbow Meter):

برای جریان تراکم ناپذیر یکی از ساده ترین وسایل اندازه گیری دبی است. روزنه های پیزومتر در داخل و خارج از زانو به مانومتر دیفرانسیلی متصل می شوند. به دلیل نیروی گریز از مرکز در خم ، اختلاف فشار به دبی بستگی خواهد داشت. طول مستقیم آرام کننده ای باید قبل از زانو در نظر گرفته شود و برای نتایج دقیق تر ، وسیله ی اندازه گیری باید در محل نصب ، کالیبره شود. چون اغلب خطوط لوله دارای زانو هستند ، می توان از آن ها برای اندازه گیری استفاده کرد. بعد از تنظیم و کالیبراسیون ، نتایج حاصله در حد نتایج به دست آمده از ونتوریمتر یا نازل جریان قابل اعتماد می باشد.
لوله پیتو مجهز به یک لوله که دهانه آن عمود بر جهت جریان و یک لوله دیگر که دهانه آن به موازات جهت جریان است، می‌باشد. سرعت جریان سیال را می‌توان از روی اختلاف مابین فشار اعمال شده بر دهانه موازی با جریان و دهانه عمود بر جهت جریان محاسبه کرد.

u=C (2g (ρman- ρ) Δh/ρ)1/2
u = سرعت جریان سیال
c = ضریب تصحیح
g=9.8m/s2
ρman=چگالی سیال داخل مانومتر
ρ=چگالی سیال جاری
Δh=اختلاف ارتفاع سیال در دو طرف لوله پیتو
نوع پیچیده لوله پیتو مجهز به لوله‌های متحدالمرکز است و سرعت جریان سیال را در قسمتهای کناری لوله‌ای که سیال داخل آن در جریان است، تعیین می‌کند.

اندازه گیری فلو توسط استرین گیج (Flowmeasurementby Strain-Gage):

 در این نوع از سنجش صفحه ی کوچکی در برابر جریان سیال قرار می گیرد. از طرف سیال نیرویی برابر با F=K.A.ρ.V²به صفحه وارد می شود. در این رابطه K یک ضریب ثابت است و بستگی به شکل صفحه دارد. نیرو یا فشار وارده بر صفحه توسط استرین گیج اندازه گیری می شود و با استفاده از رابطه ی بالا می توان سرعت و سپس دبی را بدست آورد.

از این طرح می توان برای اندازه گیری فلوی سیالاتی با فشار و دمای بالا و با ذرات معلق استفاده کرد. این طرح در مقایسه با انواع روش های انسدادی ، مشکل گرفتگی روزنه را ندارد. همچنین با کوچک تر ساختن صفحه ی حساس ، می توان اثرات اخلال در جریان طبیعی سیال و افت انرژی را نیز کاهش داد.

روتـــا مـتــــر(Rotameter)

در دستگاههای سنجش سرعت جریان هدهای متغیر ، مساحت سطح مقطعی که سیال به حالت فشرده ‌از آن عبور می‌کند، ثابت می‌ماند و افت فشار با سرعت جریان تغییر می‌کند، اما در رتامتر افت فشار تقریبا ثابت و مساحت سطح مقطع سیال فشرده تغییر می‌کند. سیال بطور عمودی ‌و از پایین به بالا از میان رتامتر که قطر لوله آن کم‌کم عریض می‌شود، عبور می‌کند و شناور در آن تحت اثر فشار ناشی از سرعت سیال به بالا حرکت کرده ، در یک شرایط تعادلی قرار می‌گیرد.
به‌ازای این سرعت جریان حلقه‌مانند سیال که ‌از اطراف شناور می‌گذرد، فشار لازم را تامین می‌کند. هرگاه سرعت جریان افزایش یابد، شناور در قسمت بالاتری قرار می‌گیرد که سطح حلقه‌مانند اطراف آن نیز وسیع‌تر می‌شود. سرعت جریان سیال در رتامتر از رابطه زیر محاسبه می‌شود:

1/2( (ur=Cr (2gc (ρ1 - ρ2) h/ρ

 روتامتر(دبي سنج چرخان) مهمترين دبي‌سنج با سطح مقطع متغيير استو از يك لوله شيشه‌اي مخروطي تشكيل شده است كه در آن يك شناور آزادانه حركت مي‌كند. با توجه به نيروهاي رو به ‌بالا و رو به ‌پائين، شناور به وضع تعادل مي‌رسد. اگر نيروهاي رو به ‌بالا را مثبت در نظر بگيريم، موازنه نيرو روي شناور بصورت زير نوشته مي‌شود.
0 = وزن شناور– نيروي درگ روي شناور+ (سطح شناور × افت فشار) + نيروي شناوري (ارشميدس)
وقتي چگالي سيال ثابت باشد، نيروي شناوري ثابت است. با ساخت شناور بصورت لبه دار، آشفتگي زيادي ايجاد شده كه خود باعث كاهش حساسيت وسيله به گرانروي سيال مي‌شود. بنابراين با ثابت در نظر گرفتن نيروي دراگ ناشي از گرانروي بر روي شناور:
مقداري ثابت = وزن شناور – (سطح شناور × افت فشار)
بعبارتي:
ثابت = افت فشار

مزایاي روتامتر عبارتند از:
1- قابلیت خوب درجه بندی
2- قیمت نسبتاً کم
3- مناسب برای اندازه گیری شدت جریان های کم
4- می توان آن را با alarm switch مجهز نمود.
5- هیچ گونه محدودیتی در رابطه با لوله کشی برای ورودی و خروجی وجود ندارد.
6- افت فشار کم نیاز دارد.
7- طراحی هایی وجود دارد که سیستم را ایمن از ویسکوزیته می کند.
8- در بعضی از دوغابه های کم دانسیته می توان استفاده نمود.

معایب روتامتر عبارتند از:
1- نوع شیشه ای آن مواجه با شکستگی است.
2- برای سرویس پالستی مناسب نیست.
3- باید به طور عمودی نصب گردد.
4- به طور عمده محدود به لوله های با قطر کم است مگر از نوع روتامتر به همراه کنارگذر استفاده نمود.
5- محدود به دماهای نسبتاً پایین
6- دقت نسبتاً کم
7- نیاز به نصب در خط دارد.( مگر نوع کنار گذر )

تقسیم‌بندی جریان سنج‌ها

  1. وسایلی که بر پایه ‌اندازه گیری وزن یا حجم عمل می‌کنند. این وسایل بسیار ساده‌اند و کاربرد چندانی را در صنعت ندارند.
  2. وسایل اندازه گیری جریان از نوع هدهای متغییر ، متداول‌ترین و بیشترین کاربرد را در صنعت دارند. مانند اریفیس متر ، وانتوری متر ، لوله پیتو و ... .
  3. وسایل اندازه گیری جریان و سطح که در آنها ، جزئی با سرعت معین و اعمال شده ‌از طرف سیال در دستگاه جابجا می‌شود، مانند رتا مترها که جزء مساحت سنج‌ها هستند.
  4. وسایل اندازه گیری جابجایی مثبت ، شامل انواع پمپهای اندازه گیر ، مانند دوزینگ پمپهای انتقال سیال به حالت مایع
  5. وسایل اندازه گیری از نوع مغناطیسی که بر اساس حرکت سیال و ایجاد پتانسیل الکتریکی در داخل یک میدان مغناطیسی تولید شده ، عمل می‌کنند.  

عدد رینولدز

در مکانیک شاره‌ها، عدد رینولدز کمیتی بدون یکا است که نسبت نیروی لختی به نیروی گرانروی را نشان می‌دهد. کاربرد مهم این عدد در تعیین آرام یا آشفته بودن جریان شاره است. این عدد برای دو جریان متفاوت، یک پارامتر تشابهی نیز است.

تعریف ریاضی عدد رینولدز،Re ،به صورت زیر است:

که در این عبارت:

  1. ρ چگالی شاره،
  2. v سرعت متوسط جریان شاره،
  3. d یک طول مشخصه در مسأله؛ و
  4. μ ضریب گرانروی شاره است.

عدد رینولدز بحرانی

یکی از کاربردهای مهم عدد رینولدز، تعیین آرام یا آشفته بودن جریان است. اگر عدد رینولدز از مقدار خاصی کم‌تر باشد جریان آرام و اگر بیش‌تر باشد آشفته است. این مقدار خاص، عدد رینولدز بحرانی نام دارد و با Recrit نشان داده می‌شود.

عدد رینولدز بحرانی برای جریان های مختلف به صورت تجربی اندازه‌گیری می‌شود. برای مثال، عدد رینولدز بحرانی برای جریان داخل یک لوله ۲۳۰۰ است. در این حالت، طول مشخصه d قطر لوله است.

طول مشخصه آشفتگی

یکی دیگر از کاربردهای عدد رینولدز، تعیین کوچک‌ترین طول مشخصه در یک جریان آشفته است. در جریان آشفته، طول مشخصه به معنی فاصله‌ای است که بین متغیرهای جریان مثل سرعت یا فشار همبستگی وجود دارد. اما چون این همبستگی‌ها هم‌بسامد نیستند، یک جریان آشفته طول‌های مشخصه‌ی متفاوتی خواهد داشت. طول‌های مشخصه‌ی بزرگ متناظر با بسامدهای پایین و طول‌های مشخصه‌ی کوچک متناظر با بسامدهای بالا هستند.

شرح:

دستگاهی را داریم که یک لوله پیتوت درون آن تعبیه شده است و میخواهیم به کمک آن دبی را بدست آوریم. این دستگاه از پشت به کمک موتوری که دارد، هوا را می مکد و در لوله می فرستد. در راه این لوله، لوله ای دیگر تعبیه شده است که به آن لوله پیتوت می گویند و وقتی آن را بالا یا پایین و یا وسط قرار می دهیم هوا یا سیال مورد نظر وارد آن می شود. در بالای لوله پیتوت ، دو لوله ی پلاستیکی گذشته که یکی از آن ها به یک سر مانومتری که درون آن الکل است می خورد و سر دیگر آن به طرف دوم مانومتر بسته می شود. ابتدا لوله ی پیتوت را در بالاترین نقطه می بریم و به کمک یک خودکار، روی لوله پیتوت علامت می گذاریم. بعد لوله پیتوت را در پایین ترین نقطه قرار داده و باز هم علامت می زنیم. بعد به کمک خط کش به صورت میلی متری، فاصله ی این دو نقطه را اندازه گیری می کنیم و وسط آن را پیدا کرده و روی لوله پیتوت علامت می زنیم.

دهانه ی ورودی هوا را به صورت باز باز قرار می دهیم، لوله ی پیتوت را هم در قسمت بالا می گذاریم و دستگاه را روشن می کنیم. هوا وارد دستگاه می شود و پس از گذشتن از لوله پیتوت به داخل یکی از لوله هایی که بالای لوله پیتوت گذاشته ایم می رود و طرف الکل درون مانومتر را پایین می آورد و طرف دیگر الکل بالا می آید. حال به کمک خط کشی که در دو طرف مانومتر درست شده است، ارتفاع هر دو طرف الکل را می خوانیم که بالاترین نقطه 93 میلی متر و پایین ترین نقطه 50 میلی متر است.

این بار که دهانه ی ورودی هوا باز باز است، لوله ی پیتوت را در پایین ترین نقطه قرار می دهیم و دستگاه را روشن می کنیم. این بار بالاترین نقطه ای که مانومتر نشان می دهد حدودا 94 میلی متر و پایین ترین نقطه ای را که نشان می دهد 50 میلی متر است.

سپس لوله ی پیتوت را در وسط قرار می دهیم و دستگاه را روشن می کنیم. بالاترین نقطه ای مانومتر نشان می دهد 95 و پایین ترین نقطه ای که مانومتر نشان می دهد حدودا 53 میلی متر است.

این بار دهانه ی ورودی هوا را به صورت نیم باز قرار می دهیم و همین آزمایش را در بالا، پایین و وسط لوله انجام می دهیم.

ابتدا لوله ی پیتوت را در وسط قرار می دهیم و دستگاه را روشن می کنیم. بالاترین نقطه ای که مانومتر نشان می دهد 92 میلی متر و پایین ترین نقطه 50 میلی متر است.

حال لوله ی پیتوت را در بالا قرار می دهیم و دستگاه را به طوری که دهانه ی ورودی به صورت نیم باز است، روشن می کنیم. بالاترین نقطه ای که مانومتر می تواند برسد 89 میلی متر و پایین ترین نقطه ای که الکل وجود دارد 47 میلی متر است.

در آخر لوله ی پیتوت را در قسمت پایین قرار می دهیم و دستگاه را روشن می کنیم. این بار الکل در بالاترین نقطه ای که قرار دارد 90 میلی متر و در پایین ترین نقطه ای که قرار دارد 48 میلی متر است.

ضمنا قطر لوله ورودی حدودا 4 سانتی متر است.

 

نمودار، مشاهده، جدول:

دهانه ورودی هوا

محل قرار گیری لوله ی پیتوت

پایین ترین نقطه مانومتر

بالاترین نقطه مانومتر

 

باز باز

بالا

50

93

پایین

50

94

وسط

53

95

 

نیم باز

وسط

50

92

بالا

47

89

پایین

48

90

 

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که دبی هوا حدودا بین 1130 الی 1170 است در صورتی که باید در محدوده 1300 باشد و بیشترین دبی باید مربوط به قسمت وسط باز لوله پیتوت باشد ولی به دلیل خطایی که وجود دارد بیشترین دبی مربوط به پایین

 

باز لوله پیتوت می باشد.

 

محاسبات:

A=

 

93-50=43mm                   بالا(باز)

43÷10=4/3cm                   بالا(باز)

 

 

 

 

Q=V×A

Q=91/8×12/56

Q=1153/008

 

94-50=44mm                   پایین(باز)

44÷10=4/4cm                   پایین(باز)

 

 

 

 

Q=V×A

Q=92/86×12/56

Q=1166/39

 

95-53=42                   وسط(باز)

42÷10=4/2cm                   وسط(باز)

 

 

 

 

Q=V×A

Q=90/73×12/56

Q=1139/57

 

92-50=42                   وسط(نیم باز)

42÷10=4/2cm                   وسط(نیم باز)

 

 

 

 

Q=V×A

Q=90/73×12/56

Q=1139/57

 

89-47=42                   بالا(نیم باز)

42÷10=4/2cm                   بالا(نیم باز)

 

 

 

 

Q=V×A

Q=90/73×12/56

Q=1139/57

 

90-48=42                   پایین(نیم باز)

42÷10=4/2cm                   پایین(نیم باز)

 

 

 

 

Q=V×A

Q=90/73×12/56

Q=1139/57

خطا: 1- اشتباه خواندن       2- اشتباه در جای درست گذاشتن لوله ی پیتوت         3- اشتباه محاسباتی       4-اشتباه در خواندن در مانومتر و خط کش آن

مرجع: سایت   www.silis.blogfa.comوwww.chemcenter.blogsky.com

پيوندها
  • جی پی اس موتور
  • جی پی اس مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شیمی و آدرس shimidananahm.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 537
بازدید کل : 32661
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1